به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خطوط ؛ مهمترین دلیل ماندگاری صمد بهرنگی را تعهد او به کارش میتوان عنوان کرد. معلم جوانی که از همان ابتدای فارغالتحصیلی از دانشسرای مقدماتی تبریز در ۱۳۳۶ در روستایی فقیر در آذربایجان به معلمی پرداخت و تا پایان عمر کوتاهش نیز معلم بچههای همان روستا ماند. راز ماندگاری او در این میان دریافتهایش در آن دوران بود و البته روشهایی که با فهم ناکارآمدی قواعد آموزشی برای کودکان محروم ترکزبان در آن روستای دورافتاده به کار گرفت- و با درک محدودیتهای کودکانی که در زندگی خود به زبان فارسی تکلم نمیکردند، روش تدریس جدیدی بر اساس زبان مادری شاگردانش و شرایط زندگی در محیط روستایی به کار گرفت. چنانچه خودش هم این موضوع را در کتاب «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» به تاکید بیان کرده است: «هرگز به ما نگفته بودند که اگر برف سنگین آذربایجان ارتباط روستا را با خارج قطع کرد و نفت در ده پیدا نشد و خودت مریض و بیدوا و درمان افتادی و ماندی؛ چکار باید بکنی. مرا گول زده بودند. این بود که وقتی به روستا رسیدم چنان شد که گویی در خوابی شیرین ناگهان دچار کابوس شدهام و یکباره دریافتم که تمام تعلیمات دانشسرا کشک بوده»...
بهرنگی مقاوم
اما مخالفتها زیاد بودند و صمد بهرنگی را- که برای علاقهمند کردن کودکان روستایی و خانوادهشان با پدرانشان سروکله میزد و توصیههای آموزش رسمی را نقد میکرد- کارگزاران سیستم رسمی نمیپسندیدند و به خاطر شیوه پیشرو و انتقادیاش، او را به مناطقی دورافتادهتر میفرستادند یا از حقوقش میکاستند. آن هم در شرایطی که سیستم مستقر در آن سالها شعارهای زیادی درباره حقوق کودکی سر میداد.
این وضعیت در کتاب «تاریخ ادبیات کودک» به خوبی تشریح شده است: «در دهه ۱۳۴۰ کار باسواد کردن کودکان روستایی پایهگذاری شد. حرکتی متاثر از اراده حاکمیت- با نظریهپردازی پرویز ناتل خانلری- که سپاهی دانش را به شاه پیشنهاد داد. در این بین نخبگانی مانند ثمینه باغچهبان، لیلی ایمن، توران اشتیاقی، معصومه سهراب، یحیی مافی، توران میرهادی و ایرج جهانشاهی نیز در کنار کسانی مانند محمد بهمنبیگی و عباس سیاحی با تهیه مبانی نظری سوادآموزی به کودکان تودههای محروم ایرانی را در این زمینه کوشیدند- که صمد بهرنگی نیز- که عقیده داشت خواندنیهای غیردرسی برای کودکان بسیار اندک است- با نوشتن کتابهایی با اندیشه و درونمایههای نو در این راستا تلاشهای زیادی به انجام رساند... آثاری مانند اولدوز و کلاغها، بیست و چهارساعت در خواب و بیداری، و ماهی سیاه کوچولو در کنار افسانههای آذربایجان- که در نهایت مخالفتها را با صمد بهرنگی برانگیخته و تجمیع کردند».
صمد اما از مخالفتها نترسید و حتی در ادامه بستر طبقاتی آثارش را استحکام بیشتری بخشید...
اسطوره مرگ صمد
واقعی
مرگ اما خیلی زود و خیلی آسان سراغ صمد بهرنگی آمد و نویسنده «ماهی سیاه کوچولو» در آب جان داد. این مرگ اما بهانهای شد برای شماری از نویسندگان معترض و مبارزان آن دوران- از جمله جلال آلاحمد- که با دامن زدن به گمان نقش ساواک در غرق شدن او در ارس صمد بهرنگی را تبدیل کنند به یکی از اسطورههای مبارزه در ایران! البته جلال آل احمد بعدها نوشت که در این باره افسانه ساخته بوده؛ اما در نهایت باعث شد ادبیات ایران دو صمد داشته باشد: صمد واقعی و صمدی که در شرایط سیاسی آن دوران ساخته شد. صمدی که حالا هم به عنوان یکی از شمایلهای جنبش چریکی ایران شناخته میشود. با این حال دستاوردهای صمد واقعی با هر متر و معیاری بیارزشتر از جنبه اسطورهای زندگی بیستونه سالهاش نبوده است.