به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خطوط ؛ منوچهر اسماعیلی دوبلور و مدیر دوبلاژ مشهور ایرانی که به «هزار صدای ایران» شهرت داشت، بر اثر ایست قلبی درگذشت. این هنرمند ۸۲ ساله با این که کولهباری گران از نقشها و یادگاریهای گوناگون برای علاقمندان سینما و تلویزیون به جا گذاشته؛ ولی با این حال به دلیل اینکه در سریال هزاردستان همزمان صداپیشه شخصیتهایی چون شعبان استخوانی با بازی محمدعلی کشاورز، رضا تفنگچی با بازی جمشید مشایخی و هزاردستان با بازی عزتالله انتظامی بوده، تنها و تنها به خاطر همین برگ زرین تاریخ هنر دوبله هم شده باشد، به «هزار صدای ایران» شهرت یافته بود.
زندهیاد اسماعیلی که شخصیتهایی مانند بنهور، پاپیون و البته حمزه عموی پیامبر اسلام با صدای او در گنجینه ذهن علاقمندان سینما نشسته؛ به جای هنرپیشههای مطرح هالیوودی از قبیل استیو مککوئین، همفری بوگارت، چارلتون هستون، آنتونی کویین، گریگوری پک، یول براینر، ریچارد برتن، سیدنی پوآتیه، راد استایگر، فرانک سیناترا، ایومونتان، پیتر فالک و مارچلوماسترویانی و کرک داگلاس صحبت کرده بود و در واقع این هنرپیشگان با صدای منوچهر اسماعیلی در ایران شناخته شده بودند. اسماعیلی همچنین در فیلمهایی چون «قیصر»، «داشآکل»، «خاک»، «بلوچ»، «سوتهدلان» و «رضا موتوری» نیز به جای بهروز وثوقی و البته در فیلمهای زیادی به جای رضا بیک ایمانوردی نیز صداپیشگی کرده بود. «تنگنا»، «حسن کچل»، «دایره مینا»، «غزل»، «دایی جان ناپلئون»، «ضربت»، «خط قرمز»، «هزاردستان»، «تاراج»، «طلسم»، «مادر»، «بایکوت»، «دستفروش»، «عروسی خوبان»، «پرستار شب»، «سرب»، «مهاجر»، «ردپایی بر شن»، «بهار»، «بای سیکل ران»، «دزد عروسکها»، «حماسه مجنون»، «سرعت»، «امام علی(ع)»، «کاراگاه»، «دکل»، «ترن»، «دو خواهر»، «پهلوانان نمیمیرند» و «ناخدا خورشید» از دیگر آثار ایرانی هستند که زندهیاد اسماعیلی در آنها صداپیشگی کرده و یا سرپرستی دوبلاژشان را انجام داده بود...
هزار صدا از زبان خودش
زندهیاد اسماعیلی در خاطراتش بارها و بارها به دوران همکلاسیاش با بهروز وثوقی اشاره کرده: «هر دو به تئاتر علاقه داشتیم و بنابراین یک نمایش ترجمهای گیر آوردیم و به روی صحنه بردیم و در ادامه هم اجراهایی را در دو سانس برای خانوادهها که از طرف وزارت فرهنگ دعوت میشدند، در دبیرستانهای "شهناز" و تالار "فردوسی" داشتیم. با این حال به رغم این که در آن زمان تئاتر جایگاه محکمی داشت و کار عموم کسانی که علاقمند به سینما بودند، از تئاتر شروع میشد، اما تجربه تئاتری من تقریبا به همان دوران دبیرستانمحدود ماند و هیچوقت به طور حرفهای ادامه پیدا نکرد».
با این حال به رغم این که پدرش از ترس این که منوچهرش منحرف شود جلوی نزدیک شدن او را به تئاتر و سینما میگرفت؛ اما سرنوشتش انگار در این وادی رقم خورده بود: «در سال ۳۶ با خواندن یک آگهی در روزنامه متوجه شدم موسسهای به نام "داریوش فیلم" برای دوبلاژ در ایتالیا امتحان میگیرد و یک مرد و پنج زن را پذیرش میکند. در آن دوره هیچ شناختی از کار دوبله نداشتم. یکی از دوستان ترغیب کرد به آنجا بروم. با دوستم به آنجا که در خیابان نادری واقع شده بود، رفتیم. اما ساعت امتحان به بعدازظهر موکول شده بود. بعدازظهر که من رفتم دوستم نیامد. باغ مملو از دختر و پسر بود و شاید بالای هزار نفر به آنجا آمده بودند که تست بدهند و من آخرین نفری بودم که رفتم و از حادثه روزگار آخرین نفری هم بودم که امتحان دادم و از قضا انتخاب هم شدم و قرار شد که روزی ۶۰ لیره که به پول ما ۷ تومان میشد بگیرم. اما در نهایت به دلایلی که مقادیری از آن بر خودم روشن بود و مقادیری روشن نبود از این سفر جا ماندم»
با این حال دوبله منوچهر اسماعیلی را به خود میخواند. پس دو سال تمام نقشهای کوچک و کماهمیت گفت، تا این که در فیلم "دروازههای پاریس" نقش اول را گفت: «مدیریت دوبلاژ آن فیلم با علی کسمایی بود- که کمک زیادی به من کرد. این فیلم در واقع فتحباب بود و مثل بمب صدا کرد و همان زمان "پرویز دوایی" نقدی راجع به دوبله این فیلم در مجله فردوسی نوشت و در کار من و صدایم جست و جوی عجیبی داشتند که خودم متوجه آن نبودم. مطلب بسیار جالبی بود که از پشت تلفن برای من خواندند، خودم آن مجله را پیدا نکردم. بدین ترتیب یک سری دشمن پیدا کردم، ولی کار خوب راه خودش را پیدا میکند و جلو میرود. "دروازههای پاریس" یکی از کارهای شاخص من بود. بعد از این فیلم هم "قایقرانان ولگا" را کار کردم و "بن هور" در سال ۴۱ اوج کارم بود».