حسن دادخواه (عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها) با عنوان "جا به جایی پایتخت یا سالادسازی با جمعیت؟!" نوشت: بی گمان سخن گفتن و یادداشت نوشتن در پیرامون انتقال پایتخت ایران، نیازمند بررسیهای تخصصی و علمی و پیشبینی نتایج و تبیین ضرورتها و فراهم کردن زیرساخت های پرهزینه است و تصمیم گیری در باره آن هم بایستی با پیوست های چند جانبه همراه باشد!
گر چه بحث انتقال پایتخت، تقریبا هر ده سال یکبار به تیتر اول رسانهها می رسد و چند روزی مورد بررسی عمومی قرار می گیرد و دو باره به فراموشی سپرده شده است ولی لازم است چنانچه تا کنون مطالعات جدی و عمیق در باب مسائل انسانی، اقتصادی، اجتماعی و عمرانی انجام نشده است، از هماکنون یک تیم تحقیقاتی شامل تخصص های مرتبت با موضوع، همه جوانب کار را مورد پایش و ارزیابی قرار دهند و مراحل انجام این پروژه بزرگ را تبیین نمایند. چه بسا نتایج تحقیقات، منجر به تجدیدنظر در انتقال پایتخت و انتخاب شیوههای متنوع دیگر به جای انتقال و جا به جایی شود و تهران همچنان پایتخت سیاسی ایران باقی بماند!
یکی از پیامدهای جا به جایی و انتقال پایتخت، تغییر محل خدمت کارمندان دولت از تهران به پایتخت و شهرهای جدید است. این مشکل در صورت شاغل بودن همسران در دو دستگاه اجرایی است. چنانچه دو دستگاه، به دو شهر جداگانه منتقل شود، مشکل دو چندان می شوند. بالاخره جدا شدن خویشان، فرزندان از پدر و مادر از آسیب های انسانی این پروژه بزرگ است.
با انتقال پایتخت، مرکز جدید، نیازمند ساخت و سازها و فراهم کردن زیر ساخت های فراوان و پرخرج است. ساخت منازل و خانه های جدید و جابجایی جمعیت بر اساس تصمیم تغییر محل پایتخت، تامین مراکز آموزشی، خدماتی، بهداشت و درمانی و.....را در پی خواهد داشت.
انجام کارهای عمرانی و کالبدی به عنوان محل های جدید استقرار جمعیتی که قرار است از تهران راهی شهر یا شهرهای جدید شود، نشانه حجم جمعیت با فرهنگ تهرانی و پایتخت نشینی به شهر و شهرهایی با فرهنگ های متنوع است. اختلاط و اختلاف فرهنگی میان جمعیت یک شهر، بی گمان آسیبهایی را به دنبال دارد!
ساخت راه و فراهم آوردن انواع ترابری بر اساس انتخاب شهر جدید برای پایتخت از پیشنیازهای عمرانی است که نقشه راه و راه های دسترسی جدیدی در کل کشور و تغییر نقشه طبیعی ایران را می طلبد!
جا به جایی جمعیتی کلان و گسترده، محیط زیست بیمار و نحیف ایران را به مرگ قطعی می رساند. جنگلها و کوه و دشت ها را نابود و به جاده و ساختمان تبدیل می کند.
از همه فاجعه آمیزتر، توزیع وزارتخانه های تخصصی در استان های ایران است. این تصمیم، گر چه در نگاه اول، کاملا تخصصی و علمی به نظر می آید و تصمیم بر توزیع امکانات را در سراسر کشور نشان می دهد ولی در واقع مانند قطعه قطعه کردن کالبد سیاسی، اقتصادی و سیستم یکپارچه حکمرانی در ایران است!
به باور نویسنده این یادداشت، هر گونه اقدام حتی با هدف کاهش و جا به جایی جمعیت شهر تهران، به اندازه انتقال و جا به جایی پایتخت، بسیار حساس، پرخرج و نیازمند تدبیر و وجود ثبات اقتصادی و آرامش سیاسی در کشور است. کاهش جمعیت کنونی در همه شهرها از جمله شهر تهران، فقط با اختیار و انتخاب مردم، مقدور و میسور است و هر گونه وضع و تصویب قانون مانند قانون فرزندآوری، مورد بی اعتنایی مردم قرار خواهد گرفت. متاسفانه و به رغم طرح شعار بازگشت به شهرهای کوچک تر و روستاها و کاهش جمعیت تهران، به دلیل نامتوازن بودن توسعه کشور و گسترش حاشیه نشینی و بیکاری، جمعیت ایران، عملا به سوی شهرهای بزرگ از جمله پایتخت سوق داده شده است!
وضع امروزی جمعیت تهران و اثرات آن بر محیط زیست و منابع آبی و آسیبهای اجتماعی در این شهر، حاصل فقدان ثبات سیاسی و اقتصادی در سه دهه گذشته است!
ناکامی و ناکارایی و ناگواری وضع امروز کشور جمعیت ایران را از روستا به شهر، از شهرها به مرکز و از مرکز به بیرون از کشور هدایت کرده است و انتقال پایتخت نه تنها مقدور و امکانپذیر نیست بلکه اوضاع جمعیتی ایران را بر هم میزند!