مسیحا اقتداریان با عنوان "درنگی بر دو رنگی های البرز" نوشت: و فرصت های بادآورده ای که نمی خواستند به هیچ قیمتی از دستش بدهند.
البته آن بوقلمونهای عادت به رنگ رنگ شدن! یاد گرفته بودند که آفتاب پرستانه خود را با هر فردی وفق دهند و کاسه خویش را سر همان سفره چرب و چیل بنهند تا لقمه های نام و نان شأن مستدام باقی بماند. به همین جهت، این چندین جهت های قبله نما متحرک! خیلی خوب یاد گرفته بودند که در عین ضدیت با حق و حقیقت، همیشه چهره حق به جانبی را به خود بگیرند. اما، آنها هیچ وقت سیب گندیده دلشان، برای مردم البرز، لک نزده بود و نخواهد زد، چه اینان، فقط با هدف از سر خویش باز کردن و به مقاصد خود رسیدن، تنها در وقت نیاز، مردم را ملاقات می کنند.
و اما شما! بله، درست با شما هستم! آقای عبداللهی! کاش حالا که ابقا شده اید، این دغل دوستان و مگسان گرد شیرینی را از خود دور کنید؛ آقای استاندار! کاش این بار، کفشی از کشف و حقیقت و اراده و چارقی از چاره اندیشی به پا کنید و برای اثبات میزان علاقمندان ماندگاری تان و معلوم شدن دلایل اصرارگران ابقایتان؛ بدون محافظ و بادیگارد، بدون راننده، بدون عکاس، بدون خبرنگار، بدون هیچ فیگور و تیپ مقاماتی، بدون هیچ لشگر و حشم و خدم، درست مثل یک شهروند کرجی، پا به کوچه و خیابانها و میادین و صفوف مردم بگذارید، بی هیچ مانع و محذور و بی هیچ دور باد و کور بادی! به وسط معرکه بیایید تا بی واسطه بادمجان دور قاب چین ها، مردم و مشکلات و مطالباتشان را ببینید! چرا که برای توده مردم جامعه، فارغ از جناح و جریان و حزب و دسته، هیچ فرقی نمی کند که مدیر به میانشان آمده، مجتباست یا طاهر، تقی است یا مجید، عزیز است یا نیست....باور نمی کنید، بیایید و از خود آنها بپرسید که از استاندارشان، چه انتظاری دارند! ببینید آیا اصلا حالشان خوب است!؟
راستی آقای استاندار! از چه زمانی خبرنگارانی که تا پیش از این، پیام رسان اقدامات شما و مدیرانتان بوده اند، حالا برای دیدن و یا صحبت با شما بعنوان پل ارتباطی بین مردم و مسئولان، باید در سامانه ملاقات مردمی ثبت نام کنند!؟ راستی!آیا به وقت دلواپسی؛ همین ایل شبانه روز کوشیده جهت ابقای شما فقط شرف حضور داشتند!؟ آیا رسانه هایی که روز حضور وزیر کشور، وارد استانداری شدند تا از شما فیلم و مصاحبه تهیه کنند نیز، در سامانه ملاقات مردمی ثبت نام کرده بودند یا فقط همراه و همسو با شما بودند!؟
آقای استاندار! کاش به دور از هیاهوی استانداری، فقط یک بار لباس شهروندی تن کنید و همانند شاه عباس، ناشناس وارد کوی و برزن این شهر شوید. تا چیزهای جدیدی را صرفا جهت اطلاع خود به دست آورید، نه کلماتی که دیگران برای شما دیکته کنند. آقای استاندار! من یک خبرنگارم! و همیشه در میان دل مردمم، نه شما و نه هیچ دستگاه دیگری بر من منتی ندارند، البته حقم خورده شده باز هم بواسطه زد و بندهایی که شاید هم شما بواسطه دوری از مردم و مگسان دور شیرینی! از آن خبر ندارید. پیشنهاد می کنم لباس شهروند معمولی بر تن کنید و گوی و میدان حضورتان را، خود، شخصا رصد کنید.
راستی! گویا قدرت مسئولین زیر دست،از زور و قدرت شما بیشتر است! این را به جهت موضوع حصارکشی های بی رویه بر زمین های مردم «سلطان آباد» گفتم که شما دستور توقفش را داده بودید اما دیگران قدرتمندتر! به راحتی خوردن آب و به بهانه شیرینی ابقای دوباره اتان، زیر آن زدند. رستاک عمرانسانیت دراز باد