به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خطوط ، زنان بزرگ تاریخ اسلام، جایگاه ویژهای نزد اهل بیت علیهم السلام دارند. یک روایت عرض کنم که جواب گوی خیلی از سوالات است؛ مرحوم شیخ بهائی مینویسد: دختر امیر مومنان علیه السلام متولد شد. حضرت صدیقه طاهره سلام اللّه علیها دختر را در دامن علی علیه السلام گذاشت و گفت: نام این نوزاد را بگذار. امیرمومنان علیه السلام فرمودند؛ «واللّه من در نام گذاری فرزندانم بر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله پیشی نمیگیرم»؛ پیغمبر در سفر بودند، دو روز بعد که آمدند، حضرت زهرا سلام اللّه علیها بچه را به بابا دادند؛ آن گاه پیغمبر فرمودند: «واللّه در نام گذاری خودت و بچه هایت بر خدا پیشی نگرفتم.» جبرئیل وارد شد، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله لحظاتی با جبرئیل مشغول سخن شد و بعد از چندی پیغمبر صلی اللّه علیه و آله به فاطمه و علی علیه السلام رو کرده و گریه شدیدی نمودند و بعد چندین بار تکبیر گفتند. حضرت فاطمه سلام اللّه علیها میفرمایند: «به پدرم گفتم: بابا چرا تکبیر میگویی؟» پیامبر صلی اللّه علیه و آله فرمودند: «به خاطر نامی که خدا برای این دختر قرار داد»؛ و گفتند: «زین اب»، که بر اثر کثرت استعمال به «زینب» معروف شد.
البته همان جا پیامبر صلی اللّه علیه و آله فرمود: «علی، خودش زینت اهل دنیاست، اما این دختر به جایی میرسد که زینت پدر میشود.»
حضرت زهرا سلام اللّه علیها سپس میپرسند: «بابا جان، اگر این است، برای چه گریه میکنی؟» حضرت فرمودند: «از خدا اجازه گرفتم که به او کنیه بدهم.» فاطمه سلام اللّه علیها پرسید: «کنیه دخترمان چیست؟» پیغمبر در حالی که گریه میکرد، فرمود: «ام المصائب».
در ادبیات عرب، کسی که یک صفت عالی سرشار داشته باشد، آن صفت را به «اَب» یا «ام» میآورند؛ مثلاً ام الامامه، ام الکرم و …. برای مردم بسیار قابل توجه است که زینب کبری، از سوی خدا و با تقریر رسول خدا به «ام المصائب» مُکنات شده است.
یک قرینه بیاورم، در مورد حضرت زهرا سلام اللّه علیها بعد از رحلت پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله شعری داریم، که منسوب به حضرت است و همه نوشته اند:
«صُبَّت علیَّ مَصائب لَو انها
صُبَّت علی الاَیام صِرنَ لَیالیا».
یعنی مصائبی بر من ریخت، اگر بر روز روشن آفتابی میریخت، بلافاصله به شب تار تبدیل میشد. این منتهای مصائب بوده، که تازه درطول ۷۰ یا۹۰ روز بر صدیقه زهرا سلام اللّه علیها واردشد، زیرا با وجود این، از هیچ یک از مورخان نشنیده ایم که به حضرت زهرا سلام اللّه علیها ام المصائب بگویند. حالا ببینید چه بر سر زینب کبری آمده و چه مصائبی را تحمل کرده است که خدا و پیغمبر به او کنیه «ام المصائب» داده اند.
وقتی پیغمبر این را فرمود، حضرت زهرا سلام اللّه علیها به پیغمبر عرض کردند: «اَبتا ما لِمَن بَکی عَلیها و علی مَصائِبها»؛ یعنی خدا چه مزدی میدهد به کسی که برای این زینب و مصائبش گریه کند؟
پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه وآله فرمودند: «مَن بَکی علیها و علی مصائبها کان له اَجرُ من بکی علی الحسن و الحسین»؛ کسی که بر زینب و مصیبتش گریه کند، برابر است با ثواب گریه بر امام حسن و امام حسین علیهم السلام؛ یعنی این جا گریه بر یک زن، مساوی با گریه بر دو مرد است، که «سیدا شباب اهل الجنه» هستند.
کتابهای بسیاری هم درباره حضرت زینب سلام اللّه علیها تدوین شده و همان طور که درباره امام حسین علیه السلام کتابهای مختلفی نوشته شده است، در مورد حضرت زینب سلام اللّه علیها نیز کتابهای مختلفی وجود دارد؛ حتی اندیشمند مسیحی مصری درباره ایشان، کتاب نوشته است.
یکی از نویسندگان تردست عرب، به نام «علی محمد علی دخیل» کتابی نوشته به نام «اعلام النساء»، یعنی «بزرگ زنان». کتاب هایش عموماً مفید است و درباره حضرت زینب سلام اللّه علیها هم کتابی نگاشته که انصافا کتاب هایش در این باره غوغا میکند.
زینب کبری و نماز شب
یک روایت از حضرت سجاد علیه السلام نقل شده که نشان میدهد، حضرت زینب سلام اللّه علیها از دیدگاه ائمه علیهم السلام چه جور شخصیتی است. همین یک سخن را ببینید، چقدر ما را اشباع میکند! حضرت سجاد علیه السلام فرمودند: «عمتی زینَب ما تَرکت تَهجدَها طولَ دَهرها حتّی لیله حادی عشر من المُحَّرم» «عمه جانم زینب در طول زندگی اش نماز شبش را ترک نکرد؛ حتی شب یازدهم مُحرّم»؛ یعنی حتی در وضعیت غم بار یازدهم محرم، که شب شام غریبان است.
چرا حضرت سجاد علیه السلام این قدر تاکید داشته است که گفته اند: شب یازدهم، نماز شب عمه اش زینب سلام اللّه علیها ترک نشد. علم امام سجاد علیه السلام به قدر فرش و عرش است. کتابها را نگاه کردم و با بزرگان هم صحبت کردم. در نوشتار یکی از بزرگان دیدم چیز عجیبی است درقدیم رسم بوده که وقتی جنگی بر پا میشده، در پایان جنگ، طرفی که جنگ را برده، خیمهای برپا میکرد به نام «خیمه الجایزه»، و در آن به فرماندهان و قاتلان جایزه میدادند. عمر سعد غروب عاشورا این خیمه را تشکیل داد و به هرکسی که در جنگ کاری کرده بود. جایزه میداد. به یکی گفت: تو چه کردی؟ او گفت: من شریعه را بستم؛ به او جایزه داد، سپس به دیگری گفت تو چه کردی، پاسخ داد من دستان ابوالفضل را قطع کردم، دیگری گفت: سر مقدس امام حسین علیه السلام را بریدم؛ تا این که نوبت به حرمله رسید. عمر سعد پرسید: تو چه کردی؟ حرمله گفت: من کاری کردم که کسی در روزگار انجام نداده. گفت: من تیر به گلوی بچه شیرخوار تشنه کام و رنگ پریدهای که سرش روی شانه پدر بود، زدم. نقل کرده اند: عمر سعد بیش از همه به حرمله جایزه داد.
زینب کبری هم همان شب، خیمه نیمه سوختهای تشکیل داد، از پاره سوختههای خیمهها یک فرش تشکیل داد و برای حضرت زین العابدین علیه السلام، که عصر روز عاشورا پردردترین روزهایش بود، متکایی از رمل و شن درست کرد.
امام سجاد علیه السلام میفرماید: عمه ام در طول شب با پای برهنه در آن بیابان، تک تک بچهها را صدا زد و سرشماری نمود؛ در زیر خار مغیلان دو شبحی را دید و جلوتر رفت و دید دو دختر دست به گردن هم، جان داده اند؛ به قول حجه الاسلام نیر تبریزی، رو کرد به مدینه و گفت:
صبا از من به زهرا گو بیا شام غریبان بین
که گریان دیده دشمن به حال زینب است امشب
یک نگاه هم به گودال قتلگاه امام حسین علیه السلام میکند و میگوید:
سرت مهمان خولی و تنت با ساربان همدم
مرا با هر دو اندر دل هزاران مطلب است امشب
آن وقت امام سجاد علیه السلام میفرماید: آن شب هم نماز شب زینب ترک نشد.
حضرت زینب سلام اللّه علیها وقتی به مجلس ابن زیاد وارد شدند، سلام نکردند. ابن زیاد گفت: «من هذه متکبره»؛ این زن متکبر کیست؟ امام سجاد علیه السلام میفرماید: «هذه عمتی زینب، اخت الحسین علیه السلام»؛ این عمه من زینب، خواهر حسین علیه السلام میباشد. برای این که ابن زیاد، جگر زینب را آتش بزند، گفت: دیدی خدا با برادرت چه کرد؟ حضرت زینب گفت: اگر خدا کرد، «ما رایت الا جمیلا»؛ من چیزی جز زیبایی ندیدم؛ حضرت کاری کرد که دیگر سخن ابن زیاد در آن جلسه، نگرفت و خنثی شد. ایشان هم چنین خطبهای نیز در دروازه کوفه بیان فرمودند و کاری کردند که مردمی که دم دروازه نو نوارکرده بودند و نُقل و شیرینی پخش میکردند و عید گرفته بودند، همه جامه هایشان را درآوردند و عزا به پا کردند. کسی برای ابن زیاد خبر آورد و گفت: تا چند دقیقه دیگر، همه علیه تو میشورند. پرسید: چرا؟ گفت: مگر نمیدانی که زینب وقتی سخن میگوید، گویا علی علیه السلام به زبان آمده است؟! بعد گفتند: برای این که زینب سلام اللّه علیها ساکت شود، سر حسین علیه السلام را جلویش ببرید؛ یعنی آنها هم میدانستند که همه چیز زینب سلام اللّه علیها با حسین علیه السلام است.
عشق زینب و حسین، لدنی است
من در یکی از کتابهای قدیمی، روایتی دیدم که این دختر در دامان پیامبر و امام علی و فاطمه و حسن علیهم السلام گریه کرد و وقتی در بغل امام حسین چهارساله قرار گرفت، آرام شد؛ پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله آن جا فرمودند: «این دختر همراه با این پسر خواهد بود» و شرط ازدواج و مهریه اش با عبداللّه بن جعفر، نیز همراهی با حسین علیه السلام بوده و این که از او جدا نشود. خدا خواسته؛ یعنی خدا برای حفظ دین با اسباب و ابزار کار میکند. این خدایی که حسین علیه السلام را خلق کرد، یک زینبی را هم کنارش میگذارد.
یکی از فضلای حوزه کتابی نوشته درباره صدیقه کبری که در آن کتاب، جمله قشنگی وجود دارد؛ میگوید: در حرکت و قیام انبیا، هرکدام که یک زن همراهشان بوده است، موفق بوده اند. من استنباط میکنم هر نهضت و قیامی که زنان شجاعی در کنار مردان بوده اند، آن انقلاب، شدنی و باقی ماندنی است و انقلاب ما هم این مسئله رابه وضوح نشان داد.
مضاربه حسین علیه السلام و زینب سلام اللّه علیها
بیننا و بین اللّه، نیازی به روایت هم نیست. آن چه از قیام و نهضت و خون صاحب این نهضت و وارث آن میدانیم، آن است که در ۱۳۷۰ سال قبل، در سرزمینی به نام «کربلا» و در روزی به نام «عاشورا»، آقا و خانمی، مضاربهای را شروع کردند که سرمایه کار را آقا تقبل کرد و خب خانم هم با آن سرمایه کار کرد. اگر حضرت زینب سلام اللّه علیها در دوران اسارت، آن عظمت را از خود نشان نمیداد و آن سخنرانیها را نمیکرد و آن تقابلها را با یزید و ابن زیاد نداشت و به یزیدیان نمیگفت: «شما با همه سعی و تلاشتان نمیتوانید نام و دین ما را محو کنید»، این میراث بزرگ به دست ما نمیرسید.
آقای چایچیان (حسان) چه زیبا درباره بی بی حضرت زینب سلام اللّه علیها از زبان امام حسین علیه السلام گفته اند:
دل مرده را محبت من زنده دل کند
دل را اگر ز الفت شیطان بحل کند
قلب شکسته ام شده منزل گه خدا
سازنده دل آمده تعمیر دل کند
آن ره رویی که دور شود از حریم من
با دست خویش کشتی دل را به گل کند
شرمنده عالمی بود از لطف و مهر من.
اما مرا محبت زینب خجل کند
امام سجاد علیه السلام فرمودند: «خدا حق عمه ام زینب را بر ما و شیعیان ما حلال بگرداند!»
در زوایای کربلا وقایع عجیبی نهفته است؛ این که حضرت، مجلس یزید را به هم ریخت و ساربانها را منفعل میکرد و مجلس ابن زیاد را ماتم سرا کرد و… میگویند: اهل بیت علیهم السلام به مدت یک هفته در سرزمین شام بودند. مردم شام بچهها را نو نوار میکردند و شیرینی به دست آنها میدادند. بعد ما در تاریخ میبینیم که حضرت زینب سلام اللّه علیها طوری عمل میکردند که بچهها با دیدن کودکان شامی و شادی آن ها، غم و غصه شان تازه نشود. در عین حال حضرت، نماز شب و نماز اول وقتش ترک نمیشد.
زینب، شاگرد مکتب فاطمه زهرا سلام اللّه علیها
وقتی درست بنگریم، میبینیم شخصیت حضرت زینب سلام اللّه علیها، مثل حضرت زهرا سلام اللّه علیها است. در تاریخ آمده است: حضرت زهرا سلام اللّه علیها در مدینه، برای رهبر و امامش جان فشانی کرد و در دفاع از حق مولا، آن خطابهها را داشت؛ حضرت زینب نیز در کوفه و شام این گونه سخن میگفت؛ گو این که حضرت علی علیه السلام لب به سخن گشوده است.
مصیبتهای حضرت در حالی است که اینها مختار بودند، اما به مشیت الهی راضی بودند.
در خطبهای که حضرت زینب سلام اللّه علیها در دروازه کوفه بیان کردند، کار به جایی رسید که حضرت سجاد علیه السلام برای عمه شان احساس خطر کردند. ببینید یک وقت کسی را به جایی دعوت میکنند، که همه چیز برای او آماده است، اما یک وقت زینب در جایی سخن میگوید که کوفیان لباس نو پوشیده، شهر را چراغانی کرده و آمده اند به هم تبریک بگویند، نه این که سخنرانی یک زن کتک خورده را بشنوند. بعد حضرت با توجه به چنین فضا و شرایطی سخنرانی میکند، که در همان جا چنان تحولی بر مردم کوفه عارض شد که حتی نزدیک بود بر ابن زیاد بشورند و حضرت سجاد علیه السلام در آن جا، در حالی که بر جان عمه اش میترسید، فرمود: «عَمتی زینب انتِ بحمداللّه عالمه غیر مُعلمه و فَهِمَه غیر مُفَهمِه».
برخی این را دلیل بر عصمت زینب کبری گرفته اند؛ یعنی همان علم لدنی. برخی معتقدند که علم لدنی را خدا به معصومین عطا میکند. در جاهای دیگری هم سخنانی گفته شده، که دلیل بر همین معناست.
زینب، عقیله بنی هاشم
حضرت زینب سلام اللّه علیها عقیله بنی هاشم است. عقیل از عقل میآید؛ یعنی علاوه بر جرئت، جسارت و شجاعتی که در حضرت بوده، عاقلترین زنان اهل بیت عصمت علیهم السلام و حتی عاقل بنی هاشم بوده است.
زینب و کرسی تدریس برای بانوان
حضرت زینب در زمان خلافت امیرمومنان در کوفه برای خانمها کلاس درس و احکام دینی میگذاشتند. حضرت امیر علیه السلام برای حضرت زینب، احترام بسیاری قائل بودند؛ وقتی اهل بیت علیهم السلام میخواستند به زیارت مرقد پیامبر صلی اللّه علیه وآله بروند، امام علی علیه السلام جلوتر میرفتند، تا راه را باز کنند و حسنین علیهم السلام اطراف حضرت زینب سلام اللّه علیها را میگرفتند و امیرمومنان قندیلهایی که در حرم پیامبر صلی اللّه علیه وآله روشن بود را خاموش میکردند تا کسی قد و قامت حضرت زینب سلام اللّه علیها را مشاهده نکند. آن وقت با این همه جلال و عظمت، شما ببینید حضرت در کربلا چه مصائبی را تحمل کردند!
حضرت زینب برای زنان تفسیر قرآن میگفتند. امیرالمومنین علیه السلام هم بعضی تفاسیر را گوش میکردند؛ مثلاً در تاریخ آمده که حضرت زینب سلام اللّه علیها قرآن را تفسیر میکردند، تا رسیدند به آیه «کهیعص». حضرت آیه مذکور را این گونه تفسیر کردند: کاف یعنی کربلا، «ها» یعنی هلاکت، «یا» یعنی یزید، «عین» یعنی عترت و «صاد» یعنی صبر؛ یعنی زینب کبری به زنهای کوفه خط میدادند. در این جا امیرالمومنین علیه السلام صورت زینب را بوسیده و فرمودند: «حق آیه را ادا کردی».
به نظر من هنوز هم حق حضرت زینب ادا نشده و اینها از جامعه ما مخفی مانده است. از شب یازدهم محرم به بعد، ایام متعلق به حضرت زینب سلام اللّه علیها است؛ و در این ایام باید از زندگی حضرت برای خانمها کلاس همسرداری بگذایم و این که همواره زنان باید از شوهران خود اجازه بگیرند. حضرت خودشان این گونه بودند؛ حتی در مسئله کربلا از همسرشان، عبداللّه بن جعفر، اجازه گرفتند؛ با این که علاقه شدیدی به امام حسین علیه السلام داشتند، اما از شوهر خود برای سفر اجازه گرفته و فرمودند: یا به من اجازه بده، یا مرا طلاق بده! من بدون حسین نمیتوانم زندگی کنم.
در خصوص علاقه وصف ناپذیر زینب کبری به سیدالشهدا علیه السلام، از زبان مرحوم آیه اللّه العظمی مرعشی نجفی نقل شده، که بعد از عروسی حضرت زینب با عبداللّه بن جعفر، آن حضرت یک شبانه روز امام حسین علیه السلام را ندیده بود؛ چادر بر سر کرده و آماده ملاقات با برادر شده بود. برای زینب، حتی آن یک شبانه روز هم دوری از امام حسین علیه السلام، بسیار سخت بوده است. پس از این که میخواهد به دیدار برادر برود، به ایشان خبر میدهند که امام حسین علیه السلام خودشان به دیدار شما میآیند. زینب کبری سلام اللّه علیها از فرط خستگی بر سکوی خانه و جلوی آفتاب به خواب میرود، تا این که امام حسین علیه السلام سر میرسند، اما زینب را بیدار نمیکنند، بلکه قبای خود را سایه بان خواهر مینمایند، تا حضرت زینب بیدار نشوند. حضرت زینب سلام اللّه علیها که از خواب بر میخیزند، از برادر میپرسند: چرا من را بیدار نکردید امام حسین علیه السلام میفرمایند: دلم نیامد. بعد خانم گفتند: این کار را باید یک روز جبران کنم؛ و این جبران به عصر عاشورا کشید که زینب کبری با نیمی از چادر خود، نیمی از بدن عریان سید الشهدا علیه السلام را در گودال قتلگاه پوشانید.
منبع روایات : مجله زائر