به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خطوط ؛ خبر بستری شدن هوشنگ ابتهاج در بیمارستان- که اول بار از زبان دختر استاد رسانهای شد- واکنش گسترده مخاطبان شعر و ادبیات فارسی را به دنبال داشته. مخاطبانی که شماری با یادآوری دیدگاه و فعالیتهای سیاسی «ه.الف سایه» و نقش این شاعر در تحولات تاریخ معاصر ایران انتقادات و اعتراضات خود را درباره کارنامه شاعر رسانهای کردهاند و البته برخی نیز جایگاه والای او را در ادبیات چند دهه اخیر به یادآوری و ستایش نشستهاند...
بیماری استاد
خبر بیماری و بستری شدن هوشنگ ابتهاج را اولبار یلدا ابتهاج، رسانهای کرد. دختر استاد هوشنگ ابتهاج، شاعر نامدار کشور، که در پستی اینستاگرامی نوشت: «دنبال باخبر شدن دوستان و دوستداران سایه از بستری شدن ایشان و پرسشهای مکرر دوستان، بر آن شدم تا توضیحی برای رفع هرگونه نگرانی به اطلاع همگان برسانم: پدرم را روز سهشنبه بعلت نارسایی ِ کلیه به بیمارستانی در شهر کلن منتقل کردیم که با هماهنگی پزشکان آلمانی و ایرانی تحت درمان قرار دارند. در حال حاضر جای هیچگونه نگرانی نیست و امیدواریم بزودی با بهبودی حالشان به خانه بازگردند».
این خبر که خیلی زود از سوی رسانههای رسمی کشور و چهرههای فرهنگی و ادبی نیز مورد تائید قرار گرفت، با واکنش گسترده شعر و ادبدوستان مواجه شده است.
واکنش دوستداران استاد
برخلاف گروهی که بعد از اعلام خبر بستری شدن هوشنگ ابتهاج با یادآوری دیدگاه و فعالیتهای سیاسی «ه.الف سایه» و نقشش در تحولات تاریخ معاصر ایران فرصت را برای انتقاد و اعتراض به او هدر ندادند؛ شماری از دوستداران «سایه» هم از این فرصت برای یادآوری جایگاه شعری آقای شاعر و ستایش از دستاوردهای ادبی او استفاده کردهاند. تا جایی که فضای مجازی در ساعات گذشته شاهد انبوه نوشتهها، خاطرات و البته نقل بریدههایی از اشعار ماندگار سایه بوده و نام هوشنگ ابتهاج تبدیل به یکی از ترندهای توئیتر فارسی در چند ساعت گذشته شده است...
کاربری در این زمینه عکسهایی از هوشنگ ابتهاج منتشر کرده- و خاطره بهجایمانده از روز عکاسی این عکسها را روایت کرده است: «عکسها را ۳۰ خرداد سال ۸۵ گرفتهام. اولین بار که بهقصد عکاسی به خانهاش رفتم، آنقدر ذوق حضور داشتم که یادم رفت عکاسی کنم. بار دوم چند روز بعد- به دعوت سایه- برای عکاسی رفتم که فوتبال دیدیم و کمی هم عکاسی کردم»...
کاربری دیگر نوشته: «خواب میآید و در چشم نمییابد راه/
یک طرف اشک رَهش بسته و یک سوی خیال... سایه عزیزم، بیحالیات زخمی بر قلب و جان دوستداران اهل ادب است. امیدواریم تا به ابد صدای شما و شعرهای شما پیوند سبزی بر روحمان باشد».
و کاربری دیگر هم به یادآوری جایگاه این غول ادبیات نشسته است: «خدای نکرده اگر سایه هم برود، شعر ما دیگر چه خواهد داشت؟! بدون شاملو، بدون فروغ، بدون اخوان، بدون سهراب، بدون سایه»!
اما در این میان عدهای نیز نگاه انتقادی به آقای شاعر دارند. مثل کاربری که نوشته: «من عاشق اشعار و صدا و لحن هوشنگ ابتهاج هستم. اما هرگز وی رو استاد خطاب نمیکنم. این شیوه استادسازی در جامعه ما، کشنده است. ایشون یک انسان است، و یک شاعر بزرگ، نه استاد. استادی یک جایگاه شغلی است که اکنون به غلط در زبان ما به جایگاه اجتماعی تبدیل شده است».
و کاربری دیگر هم نوشته: «با این که هوشنگ ابتهاج شعرهای قشنگی هم دارد، ولی اصل ماجرا این است که شهرت ایشان با توانایی ادبیشان نسبت و تناسبی ندارد. در واقع
شاعرانی که همتراز هوشنگ ابتهاج شعر میگفتند، بیشترشان گمنام ماندند- یا تنها در محافل ادبی شناخته شدند- در حالی که ایشان چند برابر ارزش و اهمیت کارشان دیده شدند. این در حالی است که هوشنگ ابتهاج هرگز در سطح شعرای بزرگ و نامدار معاصر، از قبیل استاد شفیعی کدکنی یا مرحوم سیمین بهبهانی نبوده- اما بسیار بیشتر از آنها مطرح شده است».
با این حال کاربری با نقل گفتهای از شخص شاعر اصل حرف را زده است: «یک بار هم هوشنگ ابتهاج در مصاحبهای گفت که- اصلا کسی دنبال آدم نمیگردد. همه ما اینطوریم. آدمها غریب و بیپناه ماندهاند و دارند در خودشان می پوسند.
انگار که رسم دنیا همینه»...