پایگاه خبری تحلیلی خطوط : ما در متون قانونی و محاورات سیاسی اصطلاحی پر کاربرد داریم تحت عنوان اقلیتها، این عنوان میتواند در بر گیرنده گروههای دینی، مذهبی، مهاجر و احزاب سیاسی باشد که از لحاظ تعداد قابل مقایسه با جمعیتهای حداکثری نیستند. مفهومی که برخی از اصطلاح اقلیت اراده میکنند تداعی کنندهی جایگاه غیر قابل اعتنای آنها در معادلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. هر چند برخی این تلقی را برنمی تابند و همهی شهروندان را از نظر حقوق در یک سطح میدانند. از این مقوله که بگذریم میرسیم به این نکته که آیا اقلیتها در سایر جوامع چگونه شکل میگیرند و چه منافع و مضراتی دارند و این که توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی جوامع روی کیفیت عملکرد اقلیتها تا چه میزان تاثیرگذار است. برای نمونه اگر اقلیت افغانیها را در ایران با اقلیت ایرانیها در آمریکا مقایسه کنیم به چه نتیجهای دست مییابیم؟ ایرانیان مقیم آمریکا از لحاظ میزان تحصیلات، پای بندی به قانون، جایگاه شغلی، تولید ثروت، سرمایه در گردش، پرداخت مالیات و یاری رسانی به کانونهای علمی و پژوهشی در صدر فهرست مهاجران ساکن آمریکا قرار دارند. در حالی که افغانیهای مقیم ایران اغلب قانون را در ابتدای ورود به ایران زیر پا میگذارند و از لحاظ تحصیلی در سطح قابل قبولی نیستند و نقش برخی از آنها را در قاچاق مواد مخدر نمیتوان انکار کرد ضمن این که با قبول شرایط حقوقی مناسب برای انجام کار، موجب بی اعتنایی بازار کار به کارگران ایرانی و تضعیف حقوق و مزایای آنها میشوند. تصور کنید اگر مهاجرین ایرانی ساکن در اروپا و آمریکا و سایر نقاط جهان که تحصیلات خود را پشت سر گذاشته اند به ایران بازگردند ضمن این که با حضور خود بسیاری از شاخصهای مرتبط با توسعه یافتگی را جابجا میکنند و سطح مطالبات و فرهنگ عمومی را بالا میبرند، ارز مورد نیاز کشور نیز تامین میشود در حالی که اگر مهاجرین افغانی به کشور خود بازگردند به دلیل نبود کار و فقر و جنگهای داخلی برای حکومت طالبان مانند قوز بالای قوز هستند. این که چه عواملی موجب رفتن آنها و آمدن اینها شده موضوع بحث نیست بلکه در اینجا ما به دنبال آشکار کردن این تفاوتها و پیوند آن با توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی هستیم. در واقع مکانیزمی وجود دارد که بر اساس آن کشورهای توسعه یافته مبادرت به نخبه گزینی میکنند و قابل انکار نیست که نیروهای به درد بخور افغانستانی نیز سر از اروپا و آمریکا و کشورهای توسعه یافته درمی آورند این که یک کشور بتواند در راستای سیاستهای مرتبط با برنامههای توسعهای خود پذیرای مهاجرین بر اساس گزینشهای هدفمند باشد، حائز اهمیت فراوانی است. در بحث پذیرش مهاجر باید به جنبههای گوناگون توجه داشت. یک جوان دانشجوی متقاضی ادامه تحصیل در آمریکا و یا اروپا حتی باید پرونده تزریق واکسنهای دوران طفولیت و کودکی خود را نیز با خود به همراه داشته باشد در حالی که بسیاری از مهاجرین افغانی و عراقی و بعضا پاکستانی حتی موفق به تزریق واکسنهای دوران کودکی هم نشده اند. شاید علت بروز چنین وضعیتی این است که ما به جمعیت نگاه کیفی نداریم در حالی که کیفی سازی جمعیت یکی از نشانههای توسعه یافتگی است. در کشورهای توسعه یافته شاهد غربالگری در بحث بهداشت، تحصیل و معلولیت هستیم یعنی برای آنها مهم است کودکی که به دنیا میآید معلول نباشد، تمامی واکسنها را به موقع تزریق کند و از سوادی که برای زندگی لازم است برخوردار باشد.
موضوع نحوهی بهره گیری از اقلیتها نیز میتواند سر در آبشخور توسعه یافتگی یا عقب ماندگی داشته باشد. با به نمایش گذاشتن تنوع قومیتها و باورمندان به ادیان و مذاهب گوناگون ساکن در یک کشور میتوان از ظرفیت بالای فرهنگی و رواداری همزیستی اندیشهها و دیدگاهها برای جلب و جذب مهاجران استفاده کرد و پتانسیل نهفته در همگرایی مهاجرین را به نفع کشور مصادره کرد. کاری که در برخی کشورها به عنوان یک راهبرد دنبال میشود.
ما روزانه شاهد قاچاق نفت و مشتقات آن، قاچاق کالا و دام، قاچاق مواد اولیه و کانی و حتی قاچاق خاک به سایر کشورها خصوصا کشورهای همسایه هستیم ولی تاسف بارترین اتفاقی که در حال وقوع است و در دراز مدت به عواقب آن پی خواهیم برد، مهاجرت نیروهای تحصیلکرده و جوان است اعم از این که در حوزهی علمی فعال باشند یا ورزشی و یا هنری به هر حال برای تربیت هر کدام از آنها سالها هزینه شده و حداقل حق پدرها و مادرها این است که فرزندانشان را در کنار خود ببینند و سود فعالیت فرزندشان عاید مملکت شود. خاورمیانه ظرف چند دههای که با جنگ و چالشهای اقتصادی دست به گریبان بوده میلیونها نفر از نیروهای قابل اعتنای خود را یا از دست داده و یا به عنوان مهاجر دو دستی به غرب تقدیم کرده است. دلخوشی عمده اداره کنندگان کشورهای این منطقه که اغلب هم عربی هستند تبدیل کشورشان به انبار مهمات و ایجاد چالشهای ساختگی برای گرم کردن بازار اسلحه است و این بازی موش و گربه شاید تا چند دههی دیگر هم با بهانههای رنگارنگ ادامه داشته باشد و افق روشنی هم برای آن قابل تصور نیست. جنگ هم مثل پول است، جنگ، جنگ میزاید و پول هم، پول میآورد و آنهایی که سود میبرند صاحبان پول و طراحان جنگ هستند.
البته کار بسیار دشواری است که یک کشور در بحرانیترین منطقه جهان یعنی خاورمیانه قرار داشته باشد و بتواند در سایه تدبیر و اتخاذ سیاستهای مبتنی بر واقعیت نه به دنبال باج دادن باشد و نه سودایی مغایر با عرف بین المللی در سر بپروراند و در عین حال از توطئههای ریز و درشت در امان باشد. اما کسانی که تلاش میکنند با اشاره به آمار رواج فساد درکشورهای نفت خیز و همچنین عادی بودن چالش در منطقه خاورمیانه و دشواریهای ناشی از قرار گرفتن در منطقهای ژئوپولتیک دورنمای تلاشهای دانش بنیان را ناامیدانه به تصویر بکشند در واقع همان کسانی هستند که به دلیل سالها تنفس در فضای توسعه نیافتگی از اعتماد به نفس لازم برخوردار نیستند و در تمامی رفتار و گفتار آنها میتوان ردی از توسعه نیافتگی را دنبال کرد. گاهی لازم است که برای ایجاد تغییر، زاویه نگاه خود را تغییر دهیم تا همه چیز را یک جا ببینیم و قادر به بهره گیری از تمامی ظرفیتهای مغفول مانده کشور باشیم.
اسماعیل عسلی