محمدولی سهرابی اسمرود، روزنامهنگار با عنوان "استقلال طلبی جوانان؛ موهبت یا کابوس؟!" نوشت: دهة پنجاه و شصت ـ دوران نوجوانی و جوانی ما، در ولایت ما تعداد انگشت شماری زن و مرد بالای ۴۰ سال بودند که به دلایلی ازدواج نکرده بودند و همین، بهانهای بود که در کوی و برزن، انگشت نمای خاص و عام شوند. حتی وقتی سن آنها از مرز ۵۰ سال گذشت، عدهای با واژه «بیچاره» خطابشان میکردند و گاهی نیز مجرد ماندن این گروه اندک را به سحر و جادو گره میزدند و…، خلاصه، مجرد ماندن همان و زیر ذرهبین نگاه معنی دار خلقا… بودن همان!
امّا گویی اینک ورق برگشته، ارزشها عوض شده، تعداد انگشت شمار مجردها به تعداد بیشمار رسیده، نگاهها دیگر ذرهبینی نیست، انگشت نما شدن دیگر برای ۳۵ سالههای مجرد ما عادی شده و رفتهرفته مجرد بودن و مجرد زیستن هم بخشی از زندگی پرشرو شور ایرانیها شده است.
به آمار و ارقام وزرا، روسا، مدیران کل و مسئولین ریز و درشت کشورمان کاری نداریم و ترهایهم برای آمارشان خرد نمیکنیم، چرا که معتقدیم وظیفه آنها به جای دادن آمار و ارقام وضعیت نابهسامان ازدواج و طلاق، برنامهریزی و خروج از بحرانهای به وجود آمده است و در یک کلام، آنها مسبب این وضعیت هستند و مستحق تأدیب و مجازات، اما به دور و بر خودمان که نگاه میکنیم،گویاتر از آمار هر مسئولی، مردان و زنان مجردی را میبینیم که دیگر اطلاق واژه جوان برایشان زیبنده نیست، چرا که از جوانی فاصله گرفتهاند و به جمع بیشمارِ آمار مجردان پیوستهاند.
به راستی، من و شما با دیدن و شنیدن این وضعیت و آمار، احساس بدی نسبت به آیندة جوانانی که زندگی مجردی برایشان عادی شده، نخواهیم داشت؟
به قول یک جامعهشناس، زمانی استقلالطلبی جوانان در خانوادهها، یک موهبت الهی تصور میشد، امّا همین موهبتِ الهی دیروز، اینک به دلیل تمایل جوانان به زندگی مجردی، به کابوسی برای خانوادهها تبدیل شده که به یقین، جامعة ما نیز در آیندهای نه چندان دور، مزه تلخ این کابوس را مزهمزه خواهد کرد.
عدم برنامهریزی اصولی، سردرگمی و گاهی بیکفایتی برخی مسئولین و متولیان امور جوانان، نهادهای فرهنگی، مسئولین حوزه و دانشگاه و… در قبال تحکیم و تقویت بنیاد و کانون خانواده، سببساز بروز و ظهور این پدیدة نوظهور و نامبارک در جامعة کنونی است، چرا که با افزایش سن ازدواج و یا عدم تمایل برخی از جوانان برای ازدواج، جوانِ خانواده احساس سرباربودن میکند و تمایل و اقدام به زندگی مجردی هم به طور حتم در جامعة مجازی شده کنونی، انحرافهای اجتماعی را به دنبال خواهد داشت که گریزی از آن نیست.
ازدواج و تشکیل خانواده، از ویژگیهای جامعة بشری و خصوصاً دین مبین اسلام است که به فرمودة پیامبر اعظم ـ حضرت محمّد مصطفی(ص): هیچ بنائی مستحکمتر از بنائی نیست که با ازدواج بنا نهاده میشود، امّا چرا این بنای مستحکم و این سرمایة عظیم و استوار خانواده ایرانی و اسلامی، رفته رفته پایههایش سست شده و گاهی لرزان میشود، حکایت و گفتهها و ناگفتههای فراوانی دارد که مجال پرداختن و شرح و بسط همه این عوامل نیست و بنده فهرستوار، به برخی از این عوامل اشاره میکنم و همة شما مخاطبان را به نقد و بررسی عوامل ذکرشده و همچنین ابراز و اظهارنظر در مورد چرایی تمایل برخی از جوانان به زندگی مجردی و عدم تمایل به ازدواج، در اوج جوانی، فرا میخوانم.
اما عواملی که به نظر من، در تجرد و تمایل به زندگی مجردی در جوانان تأثیرگذار بوده و خواهند بود:
ـ شغل و مسکن مناسب، دلیل اصلی برای عدم ازدواج نیست، چون به قول یک کارشناس، از ۶ هزار نفر مجرد یک شرکت بزرگ ده هزار نفری که شغل خوب و مسکن مناسب هم داشتند، در سن ازدواج اقدام به ازدواج نکردهاند!
ـ دنبال تحصیلات دانشگاهی رفتن ـ به هر بها و بهانهای و در هر دانشگاه و با هر سطح علمی، توقعات کاذبی را در قشر جوان ایجاد کرده که در مرحلة تحصیلات تکمیلی هم باعث بالارفتن سن ازدواج شده است.
ـ گریز از حس مسئولیتپذیری در برخی از جوانان ـ خصوصاً پسرها، به زندگی تجردی دامن میزند.
ـ برخی میگویند: مجردم، پادشاهم، میخواهم آقا/خانم خودم باشم، چه نیازی هست به دیگری خدمت ارائه بدهم؟!
ـ هزینة شروع زندگی بالاست. در این اوضاع و احوال مگر میشود کسی دیگر را هم شریک زندگی کرد؟
ـ در ساختار اجتماعی زندگی شهری ـ خصوصاً پس از انقلاب اسلامی، افزایش اشتغال زنان باعث شده است آنها از نظر مالی به استقلال برسند و این استقلال را به سایر زمینههای اجتماعی و زندگی نیز تسری دهند، که متأسفانه اوّلین گام این استقلالطلبی، فرار از مسئولیت تشکیل زندگی و رهاشدن از سلطه!!! خانواده است.
ـ اقبال زیاذ دختران به ادامة تحصیلات دانشگاهی، حتی در شهرهای دور از خانه و خانواده، عادت کردن به زندگی مجردی در خوابگاه یا خانههای اجارهای، اوّلین قدم روی آوردن دختران به زندگی مجردی در سالهای بعد است.
برخی دختران بر این عقیدهاند که: درس که خواندهایم ـ حالا هر رشته و دانشگاهی!، شاغل هم که هستیم، ماشین هم که داریم، پس چه نیازی به ازدواج داریم؟!
ـ رسانههای گروهی، خصوصاً فیلمهای سینمائی ما، به جای تشویق، جوانان را از تشکیل زندگی مشترک نگران و دلواپس میکنند و اینگونه القا میکنند که مجرد ماندن بهتر از ازدواج و گرفتار کردن خود است!
ـ فیلمهای سینمائی زندگی مشترک زوجهای جوان را در اوّل زندگی، به گونهای به تصویر میکشند که گوئی آغاز یک زندگی مشترک بدون فراهم شدن همة لوازم لوکس زندگی، هرگز عملی نیست!
ـ تلاش بیوقفه زنان، بخصوص پس از انقلاب اسلامی، برای به دست آوردن برابری اجتماعی با مردان، که در طول تاریخ به آن دست نیافته بودند، گاهی آنها را از تشکیل زندگی دورکرده است.
ـ گاهی زیادهخواهی و زیادهطلبی برخی خانوادهها و خود جوانان در تشکیل زندگی مشترک، چشم و همچشمیها و هزینههای نجومی عقد و عروسی، عرصه را بر جوانان برای ازدواج آسان تنگ میکند و…