۰۳ تير ۱۴۰۲ - ۲۱:۰۰
تعداد بازدید: ۱۲۵۱۵۶
واژه موسیقی )music )به معنی خنیا یا خنیاگر، فرغان، مزقان، موزیک، نوا و نواشناسی به کار رفته است و برابر پارسی آن: همان خنیا، خنیاک و نواست. موسیقی را میتوان علمی برشمرد که بدان احوال نغمات و ازمنه آن توان دانست.
کد خبر: ۳۱۹۷۳

زبان موسیقی و موسیقی زبان

پایگاه خبری تحلیلی خطوط: به نظر میرسد که هرچیزی یا کسی که بتواند از خودش نغمه یا آواز و صدا و حتی آهنگی را خلق نماید نوعی موسیقی یا خنیاست. در بطن طبیعت انواع موسیقی وجود دارد که به شیوه متعارف و شمایل متداول خود را در بافت طبیعت نشان میدهند و بهطور تقریبی موسیقی میتواند به دو روش علمی و عملی خود را نشان دهد. من موسیقی را به دو شاخه آرکائیک و آکادمیک تقسیم میکنم که شاخه آکادمیک آن ریشه در آرکائیک آن دارد. هر مفهوم یا زبان مفهومی ریشه در یک آرکائیک دارد یعنی تبار آن نوعی تبار آرکائیکمحور است و تا زمانی که خودش را به صورت آکادمیک نشان ندهد، نمیتوان از آن به عنوان یک موسیقی علمی- عملی یاد کرد. از جانبی دیگر عُقالی هنر موسیقی را حاوی دو فن دانستهاند: فن نخست از او مالیمت نغمات معلوم میشود که به آن فن الحال میگویند و فن دوم: اوزان ازمنه معلوم میشود که به آن فن ایقاع میگویند. زبان یک رابطه تنگاتنگ با طبیعت و اجتماع دارد اما زبان غالب و کارآمد همان زبان و ادبیات انسان است که صداها و آواها را مشخص میکند و به ما یاد میدهد چگونه باید ساخت و نواخت و چه گونهها را با چه گفتنها چگونه باید مخلوط و ترکیب کرد. از این منظر زبان تنها یک سامانه ساختارمند برای ارتباط نیست که ابزار آن واژگان هستند و یا تنها از طریق گفتار، نشانه و نوشتار منتقل میشود؛ بلکه زبان یک عالم واحد اما متکثر از عالمهاست که در درون خود تولید جهانبینی میکند در جهت ساختارمند کردن نهانبینیهای بیرونی که نیاز به جهانبینی دارند! آنچه درباره زبانهای موجود در جهان گفتهاند، آماری متشکل از 5000 تا7000 هزارگونه زبانی است که این گونههای زبانی را من به دو بخش طبیعی و انسانی تقسیم میکنم. زبان دارای نمونهها و گونههایی در بطن طبیعت و سایرِ موالید سهگانه زیست میکنند. زبان هویت و شناسنانه یک نشانه اجتماعی یا طبیعی است که تعریف واقعی یک نشانه را معرفی میکند. پس معرفی بهطور حتم هوشمندانه است که نشانهها را تعریف میکند. حاال این نشانهها میتواند با هر رنگ و نژاد و یا بافت و ساختی باشد. موسیقی یک تولد بیصدا نیست؛ بلکه تولدی است که صداها را ساختارمند میکند تا پیام هنری و زیباشناسانه خود را به هستی نشان دهند، بنابراین موسیقی حاوی زبان است و در واقع به دنبال زبانسازی هم است. موسیقی با کالم و کلمه کالفی عمیق خورده و زیرساخت پیدایی آن، شعر و ترانه است. بنابراین نمیتوان گفت که موسیقی، زبان ندارد؛ اما زبان موسیقی زبانی بیکالم است که در این بیکالمی، کالمیّت خاصی نهفته است و اغلب به دنبال پیدایی همان کالم نهفته هستیم. موسیقی پیامآور یک زندگی، یک برگ از تاریخ است. پیامآور رخدادها و رویدادهای تاریخ است. پس دارای درکمشترک و فهم مشترک با زبان است. به عنوان نمونه: وقتی خواننده یک شعر را میخواند، در واقع موسیقی همین شعر را مینوازد. نواختن دارای مترادفهایی عتیق و عمیق است مانند: دلجویی کردن، مالطفت کردن، مورد تفقد قرار دادن، نوازش کردن، به نوا درآوردن و ساز زدن. زبان موسیقی، زبان حال و احوال هنری انسان است اما زبان خود انسان نیست و شباهت بسامدی با زبان خود خواننده دارد. خواننده وقتی یک ترانه را با یک موضوع خاص میخواند، در واقع موزیسین همین صدای ترانه را دردستگاه مفاهمه خود به زبانی دیگر تبدیل میکند که من به این زبان: »زبان بیزبانی« میگویم. زبان بیزبانی نوعی زبان است که بیزبان تکلم میکند و وسیله آن برای نمایش زبان خود موسیقی است؛ نه زبان کسی یا چیزی دیگر. اگر زبان کسی یا چیزی دیگر قرار باشد که نواخته شود، در واقع این موزیسین است که آن را با حالتی نوازشی و محبتآمیز و پردازشی و لطیف به دایره اجرا میآورد. 

/آرمان ملی _ عابدین پاپی، شاعر و منتقد

ارسال نظر
آخرین اخبار