ایرج گلشنی
پایگاه خبری تحلیلی خطوط: زمانی که برای تحقیق دانشگاهی خود برای واحد درس مالی به ساختمان بورس پاگذاشتم و در طبقه هفتم و دیگر طبقات سرگردان کسب اطلاعات مناسب از شرکتها شدم، متوجه شدم که هیچ اطلاع دقیق و قابل استنادی وجود ندارد. سالها از این پژوهش میگذرد من آن را بارها محک زدم، اما نقطه متمایزی با نتیجه گذشته نگرفتم؛ بنابراین باور من تقویت شد که حساب و کتاب بورس خیابان حافظ با حساب و کتاب خیابان وال استریت خیلی متفاوت است. یک محاسبه با استناد به فرمولها تا حدی درست از آب در میآید و محاسبه دیگر اصلا در فرمول جای نمیگیرد. حساب و کتاب فرمولی برای سرمایهگذاران در بورس ایران جور در نمیآید؛ زیرا هیچ داده مطمئنی که بخواهند آن را در معادله قرار دهند، در دسترسشان نیست. به خصوص سرمایه گذاران خرد و کسانی که با سرمایه اندک در بازار بورس حاضر هستند. هم سرمایه اندک دارند، هم اطلاعات اندک و هم از رانت بی بهرهاند. با توجه به گرایش بانک مرکزی به سیاست بانکی روسیه، این انتظار هست که سود بانکی در ایران افزایش یابد. افزایش سود بانکی مساوی است با خروج بخش بزرگی از سرمایه از بورس. زیرا، سرمایههای خرد که به دنبال سهم ناچیز، اما مطمئنی از درآمد هستند به سرعت هر چه تمامتر بورس را ترک خواهند گفت و پولهای خود را به بانکها خواهند سپرد. با چنین رویکردی، میتوان انتظار داشت که بازار بورس ایران زانو خم کند و با ضعف مبادلات و معاملات مواجه شود. تصور این که سرمایهگذاران کلان هم بخش مهمی از سرمایه خود را از بورس خارج کرده و به بانکها منتقل کنند، دور از ذهن نیست. با این تصویر که میتوان از آینده بورس در نظر گرفت، میتوان استدلال کرد که سقف مبادلات به پایینترین حد ممکن نزول کند و دیوارههای بورس ایران ترک بردارد. باافزایش نرخ سود سپردههای بانکی، میتوان انتظار داشت که سرمایههای سرگردان، بازار جدیدی در پیش روی خود داشته باشند و از بورس نامطمئن به سود مطمئن بانک هجوم آورند. این معنای مشخص دارد: خروج سرمایه از بازار بورس و پیامد آن هم مشخص است: رکود یا حتا شکست بورس. به طور منطقی سود بالایی باید باشد به نحوی که تورم را بگیرد و بشکند؛ وگرنه دلیلی نیست که سرمایه از خرید ارز یا طلا منصرف شود. اگر سود قابل توجه باشد، بخش بزرگی از سرمایهها از بورس خارج میشوند و به سوی بانکها خواهند آمد و این نشانهای است از تهی شدن جیب بورس ایران. من به جد امیدوارم که این تحلیل غلط باشد. دلم میخواهد بگویم که این تحلیل غلط است و اصلا کسی آن را جدی نگیرد. اما نمیدانم با نشانههایی که قلب بورس را نشان گرفتهاند چه باید کرد؟ واقعیت روشن است: اول:سرمایه، سود میخواهد - دوم: سرمایه جایی میرود که سود داشته باشد - سوم: سرمایه سود مطمئن میخواهدچهارم: سرمایه خرد سود کمتر را به سود بیشتر، اما غیرمطمئن ترجیح میدهد؛ زیرا توان ریسک بزرگ را ندارد و اگر سرمایه شکست بخورد، صاحب سرمایه به فلاکت میافتد. به عبارت دیگر، سرمایه خرد قدرت رعایت اصل پرتفوی را ندارد و به همین خاطر مجبور است تمام تخم مرغهایش را در یک سبد بگذارد. در شرایط فعلی باید انتخاب کند:بانک یا بورس؟
پاسخی برای این سوال وجود ندارد جز صبر. چشم به بازار میدوزیم ببینیم چه بازیهایی در سر دارد و آیا در این بازی، بورس را هم وارد میکند یا تنهایش میگذارد؟