خبرنگار فرهنگی هنری پایگاه خبری تحلیلی خطوط، به بهانه ولادت دختر پیامبر ختمی مرتبت حضرت زهرا (س) که روز زن و مادر نامیده شده طی گفتگوی اختصاصی با محمد رضا کارچی دکترای جامعه شناسی، به بررسی مقام زن در فرهنگ ایرانی و اسلامی از منظر جامعه شناسی پرداخته است:
زمانیکه صحبت از فرهنگ می شود یک فرهنگ ایرانی وجود دارد و یک فرهنگ اسلامی که هر دو نه در تضاد هم، بلکه در موازات یکدیگر به عنوان فرهنگ ایرانی- اسلامی به موضوع زن پرداخته اند.
آن چیزی که در دین ما و قرآن وجود دارد گرامی داشتن شان و منزلت زن است که در فرهنگ ایرانی هم به همین ترتیب است و از زن به عنوان فردی تاثیر گذار در خانواده و جامعه نام برده شده و نسبت به مقام مادر که سر چشمه آن زن می باشد ارج و قرب ویژه ای قایل میشود که تمام این ها فرهنگی نوشته شده یا به عبارتی دیگر ثبت شده است.
اما فرهنگی دیگری هم وجود دارد که در مقام عمل دیده می شود و متاسفانه با فرهنگ نوشتاری در تضاد است، فرهنگی که بایستی به آن اهتمام ویژه ای داشته باشیم اما در کف جامعه در عمل در کنش و واکنش ها متاسفانه چیز دیگری را شاهد هستیم.
چیزی که وجود دارد و باعث می شود گاهی زن به عنوان شهروند درجه دو دیده شود، در محول کردن مسئولیت ها و پست های مدیریتی کلان است. کما اینکه ما شاهد حضور بیشتر زنان در دانشگاه ها مخصوصا تحصیلات تکمیلی هستیم، اما در بدنه مدیریت با توجه به نظام شایسته سالاری آنچه که باید انجام شود صورت نمی گیرد و بیشتر مدیران را از آقایان انتخاب می کنند که به نظر بنده در این قسمت فرهنگ غلط نانوشته ای وجود دارد که حقوق بانوان -که نیمی از جامعه را تشکیل می دهند- نادیده گرفته می شود و این مساله تناقض بین فرهنگ نوشتاری و فرهنگ عمل را نشان می دهد.
زمانی که از فرهنگ می گوییم مجدد به مبحث استاندارد دو گانه ارزش گذاری به مقام زن در گفتار و عمل می رسیم؛ به این صورت که اگر در شعار باشد کنش های ما بسیار مثبت و والامنش است. بر اساس نظریه هابرماس تمام عناصر یک جامعه اعم از زن و مرد عنصر ارتباطی بوده در رشد فرهنگ آن جامعه دخیل و موثر هستند و تسلسل و پارگی در این زنجیره نمی تواند رشد و پویایی را به ارمغان بیاورد.
چطور می شود که ما از زن ها برای به دست آوردن جایگاه مثل زمان انتخابات استفاده می کنیم ولی زمانی که می خواهیم تصمیمات کلیدی اتخاذ کنیم فرصت بروز این استعداد، پتانسیل و ظرفیت را برای اعتلای فرهنگ جامعه به بانوان نمی دهیم ؟
جایگاه فعلی زن در فرهنگ جامعه ما منطبق با شایستگی زن نبوده و نیست و نیاز به توجه ویژه ای دارد. بنده تصور می کنم که سیستم باید تعریف جدید داشته باشد چراکه معتقدم ما در شعار اعتقاد داریم که جایگاه زن اجل است، اما در عمل چنین چیزی را نمی بینیم.
ما باید به این موضوع نگاهی متفاوت داشته باشیم که چه چیزی باعث تفاوت بین زن و مرد میشود؟ جنسیت یا تفکر و شایسته سالاری؟
در حقیقت ما با گرفتن یک آمار ساده از پست و مقام های زن در وزارتخانه ها و سیستم مدیریتی کشور متوجه می شویم که چه مقدار به جایگاه زن توجه داشته ایم. به عنوان مثال رییس جمهور قبل از انتخابات فرمودند حتما در کابینه خود از زن ها استفاده خواهم کرد. سوال جدی بنده این است، در حال حاضر که کابینه تشکیل شده است چند درصد این کابینه را زن ها تشکیل می دهند؟ اینکه معاونت امور زنان را به یک خانم سپرده اند که تحقق آن شعار و وعده نیست و این مسئولیت هم چون نمی شود به مردان سپرد به زن ها محول شده است.
بخشی از جامعه بانوان نسبت به رفتارهای دوگانه ای که به زن شده است معترض می باشند. قبل از اینکه ما تاثیر گذاری تمام زن ها را در فرهنگ و جامعه انتظار داشته باشیم بایستی مطالبات این بخش که حق آن ها هم هست را برآورده کینم.
مطالبات مدنی، فرهنگی و اجتماعی بانوان که نادیده گرفته شده است را باید وصول کنیم و این تمام زن ها را دربرمی گیرد نه بخش خاصی از آن ها. باید با توجه به قانون تمام فرصت های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را به طور یکسان در اختیار آن ها قرار دهیم. وقتی ما توانستیم جمعیت بیشتری را برای اعتلای فرهنگ ایرانی اسلامی همراه خود کنیم آنگاه می توانیم شاهد هم افزایی و رشد شادابی نه در زمینه فرهنگ بلکه در تمام بخش های جامعه باشیم و بی شک زن یکی از مهره های اصلی در حوزه انقلاب اسلامی و فرهنگی است.
همانطور که مقام معظم رهبری به خصوص در دو دهه اخیر راجع به تهاجم فرهنگی فرمودند- که به درستی هم اشاره کردند- زمانی که به صورت تکنیکال تمام دروازه های فرهنگی باز است ما شاهد رخداد این موضوع هستیم. در حال حاضر ما دچار پدید ه ای به نام نفوذ فرهنگی شدیم که با پشتوانه های قوی هم در حال شکل گیری است؛ از مدل های غربی در نوع پوشش و آرایش بگیرید تا بسیاری از مباحث جنسی که با سرمایه گذاری های کلان در بحث پورنو گرافی همراه است و هدف آن ایجاد فساد اخلاقی در بین بانوان می باشد که متاسفانه ما شاهد رخ دادن اتفاق تلخ هستیم و اتفاقا هدف اصلی بر اساس نظریه شئ وارگی زن است به این صورت که از زن به عنوان یک ابزاریا یک اهرم استفاده می کنند.
غربی ها تلاش خود را کرده اند نگاه ابزاری را در جامعه جا بیاندازند تا بتوانند اهداف خود را به راحتی پیش ببرند که با آگاه کردن بانوان در تمام زمینه ها می شود با این معقوله مقابله کرد.
بنده در این زمینه نقش سه علت را بسیار اساسی می دانم؛
۱) بهم ریختگی و رها شدگی فرهنگی جامعه بدین معنی که کار در دست کاردان نیست و این امر، فرصت نفوذ را دو چندان کرده است.
۲) ضعف در تولید محتوا که باعث شده است در عرضه محصولات منطبق بر فرهنگ ایرانی اسلامی نتوانیم درست کار کنیم. در کشور ما تقاضا زیاد، اما عرضه کم است و زمانی که این اتفاق رخ میدهد طبیعتا جامعه به سمت عرضه دیگران میرود. محصولاتی که دیگران با سرمایه گذریهای کلان بر اساس سیاست و فرهنگ خود در حال ساخت آن هستند.
۳) ضعف در مباحث آموزشی که به نظر بنده ما در این مورد در خلاء هستیم و کارکردهای آموزشی به درستی انجام نمیپذیرد. ما پیش از اینکه در مدارس به مباحث فرهنگی، مهارتهای ارتباطی و مهارتهای بهره گیری ازفرهنگ عمومی بپردازیم بیشتر به دنبال این هستیم که کدام رود به کدا م دریاچه میریزد و از این مفاهیم کلیدی در آموزش غافل شده ایم و گاهی بنده فکر میکنم عمدی در کار است.
مگر میشود ما این معضلات، چالشها و بحرانهای هویتی فرهنگی را ببینیم، ولی دست به کار نشویم و در حوزه آموزش جهت آگاهی بخشی در زمینه فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی خود کاری را انجام ندهیم؟
در پایان باید بگویم؛ نمیشود در پشت درهای بسته از جایگاه زن در فرهنگ ایرانی -اسلامی بگوییم، اما در جامعه و عمل، خلاف آن وجود داشته باشد.
/پایان