سیف الرضا شهابی طی یادداشتی در روزنامه ابتکار با عنوان بعد از حادثه بالگرد جامعه را دو قطبی نکنید نوشت: آیت الله سید ابراهیم رییسی رییس جمهور و هیات سیاسی همراه وی به اتفاق گروه پرواز در یک سانحه هوایی بر اثر برخورد بالگرد با کوه در یک هوای مه آلود در شمال غرب کشور جان به جان آفرین تسلیم کردند و از این دنیای فانی به سرای باقی شتافتند (خداوند همه رفتگان را رحمت فرماید) حادثهای که فی نفسه، وقوع آن برای هر شخص و شخصیتی در هر موقعیت و منصب میتواند تاثر بر انگیز و ناراحت کننده باشد.
بعد از وقوع حادثه فوق، جمعی زیادی از هموطنان متاثر شدند و خصوصا در شهرهایی که مراسم تشییع جنازه انجام گرفت تاثر عمومی مشهود بود؛ اگر چه بعضی اشخاص از وقوع این حادثه و فوت تعدادی از مسیولین به خاطر مناصب سیاسی و حکومتی که داشتند خوشحال شدند؛ اشخاصی که خوشحال شدند غافل از این واقعیت تلخ هستند؛ اگر امروز ناقوس مرگ برای تعدادی به صدا در آمد قطعا در آینده صدای تاقوس برای آنان هم به صدا در خواهد آمد و در در فردا روز شاید افرادی یافت شوند که از مرگ اشخاصی که امروز خوشحال شدند ابراز خوشحال کنند به این خاطر است که در فرهنک دینی و ملی و آموزههای اخلاقی ما تصریح و تاکیده شده آرزوی مرگ هیچ شخصی را نباید کرد و در مرگ هیچ شخصی نباید خوشحال شد.
از آنچه گفته شد بگذریم؛ بلا فاصله بعد از اعلام قطعی فوت همه سرنشینان بالگرد، سیمای جمهوری اسلامی شروع به بیان ذکر مناقب و محسنات مرحوم رییسی و همراهان وی کرد.
در پریود ۵ روزی که عزای عمومی اعلام شد تا حدودی ذکر خوبیها و عملکرد قابل قبول و طبیعی است اگر چه در این ۵ روز هم تعریفها و تمجیدها از درگذشتگان از حد تعادل خارج شود با عکس العمل در جامعه روبرو میشود.
افراط در تعریفها و تمجیدهای این شائبه را برای بینندگان سیما ایجاد میکند که رییس جمهور و هیات همراه برای مردم ایران نا شناخته اند و اکنون باید شناخته شوند و یا سیما میخواهد آنها را برای انتخابات آینده معرفی کند؟!
طبیعی است که افراط در طرفداری هر شخص و حادثه سبب میشود مخالفان آن شخص به ورطه افراطی گری کشیده شوند این مسئله عامل دو قطبی شدن جامعه میشود.
امروز دقیقا شاهد آن هستیم بعد از فوت مسیولین ارشد کشور جامعه به دو قطب شدید موافق و مخالف تقسیم شد در صورتیکه با حفظ تعادل در سوگ درگذشتگان، مخالفان هم مجبور بودند تعادل را نگه دارند و اگر مخالفان راه افراط را بر گزینند وجدان بیدار جامعه آنان را طرد میکند و به آنها بی اعتنا میشود.
متاسفانه در جامعهای زندگی میکنیم که افراط در هر کاری با همه مضاری که بر آن مترتب است به یک رویه تبدیل شد در صورتیکه اگر هر طرف به قبح افراطیگری و عکس العملی منفی جامعه نسبت به آن آگاه و هوشیار باشند به دام افراطی گری نمیافتند