مولف کتاب خراسان است اینجا (محمدجان شکوری)که بسیارخواندنی است ارزویش ان بودکه "اگر میخواهیم زیردست وبال بزرگان خردنشویم بایدباهم اشناشویم"
دکتر برات شمسا
پایگاه خبری تحلیلی خطوط: اگر ما می دانستیم که خاک ما ورارودیان و ایرانیان امروز از یک سلسال است، به حرف آن هایی که ایران و افغانستان و تاجیکستان و... را گاهی "ممالک همجوار" می گویند، باور نمیکردیم و می گفتیم که ای کوران تاریخ، نه! ما را همجوار گفتن کم است؛ ما همتباریم، هم کناریم، در زمین هم گاهواره ایم. در آسمان شب هم ستاره ایم! ما همان اوستا، همان زردشت، همان ایرانویچ، همان دولت قرآن که حافظ هر چه کرد از آن کرد، همان فرهنگ اسلامی، همان "مثنوی" ی مولوی که قرآنِ فهلوی است، همان خراسان بزرگ یا ایران بزرگ، که بزرگیمان را "بزرگان" دیگر چشم دیدن نداشتند و ما را "خرد" کردند.باری، به کوران و کرانِ تاریخ باید با صدای بلند گفت که آب اگر صد پاره گردد باز با هم آشناست! اگر شکوه افتخار ما فردوسی وار (همه جای سرای من است)، نظامی وار (همه عالم تن است و ایران دل)، عینی وار (تاجیکان یک قوم بزرگند)، نفیسی وار که ورارود را (سرزمین پاک نیاکانم) می خواند، می بود و منظورمان از ایران یا خراسان یا آریانا یا ورارود همان خراسان بزرگ یا ایران بزرگ، وطن مشترکات فرهنگی و معنوی و زبانی، مقدسات و...ما می بود و میان ما آمد شد و داد و ستد های فرهنگی بیشتر بدون روادید های رسمی سرعت می گرفت؛ شاید گردنِ بلند تر و زبانِ گویاتر و سرِ افروخته تری داشتیم. انهاکه ماراکه ازیک تباریم ازهم می ترسانددشمن همه ماست..باور کنید...