به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی خطوط، واژه کاپیتولاسیون (Capitulation) از ریشه (capitulate) گرفته شده که به معنای «شرط گذاشتن» برای سازش و تسلیم، واگذاری یک منطقه جنگی یا تسلیم بخشی از نیروی نظامی به دشمن است و بر قراردادهایی اطلاق میشود که به موجب آن اتباع یک دولت در قلمرو دولت دیگر مشمول قوانین کشور خود میشوند.
میتوان کاپیتولاسیون را معاهدهای دانست که به موجب آن بیگانگان حق هرگونه اقدامی در کشور دیگر را برای خود دارند و از حقوق و مزایای اختصاصی در زمینههای قضائی بهرهمند میشوند. به همین دلیل در زبان فارسی از کاپیتولاسیون به نامهای «امتیاز قضائی» یا «حق قضاوت کنسولی» نیز یاد شده است.
مقررات کاپیتولاسیون اگرچه از دوران صفویه به صورت نانوشته مطرح شده بود، اما پیشینه کاپیتولاسیون در ایران به صورت رسمی و قانونی، به دوران قاجار و پیامدهای جنگهای ایران و روس بر میگردد. این مقررات برای اولین بار در سال ۱۸۲۸ به موجب عهدنامه ترکمانچای از طرف دولت روسیه تزاری بر ایران تحمیل شد و بر اساس آن اتباع دولت تزار روسیه در ایران از مزایای کنسولی و قضائی بهرهمند شدند. به دنبال آن، دولتهای استعمارگر دیگر مانند انگلیس و آمریکا نیز این امتیاز غیرقانونی را برای اتباع خود گرفتند. همچنین اتباع برخی دولتهای مقتدر همچون فرانسه، آلمان، اسپانیا، اتریش، ایتالیا، آرژانتین، دانمارک، بلژیک، مکزیک، سوئد، سوئیس و هلند نیز با استفاده از معاهده ترکمنچای به خیل هواداران کاپیتولاسیون پیوستند.
طبق کاپیتولاسیون، اتباع کشورهای اروپایی، به خصوص اتباع روس و انگلیس در ایران مرتکب هر جرمی میشدند، در مقابل قانون مصونیت داشتند. در تهران، منطقه زرگنده مستقیماً زیر پرچم روسیه قرار داشت و افراد میتوانستند به آنجا پناهنده شوند. نقطه دیگری که حتی وسیعتر از حوزه تحت سلطه روسیه بود، زیر چتر انگلیس قرار داشت. این نقاط، در واقع تحت حاکمیت دولت ایران نبودند. جان، مال و حیثیت مردم ایران مصونیت نداشت، چراکه دولتهای مذکور هرکس را که میخواستند و منافعشان اقتضا میکرد، میکشتند و اقدامات کاپیتولاسیون به طور علنی و به صورت قرارداد رسمی میان کشورهای بیگانه با دولت ایران اجرا میشد.
بیداری مردم ایران در پی نهضتهای اسلامی و اوج گرفتن روحیه استقلال طلبی و خشم و نفرت ملت ایران از دخالت بیگانگان و امتیازات قضائی، پایههای رژیم کاپیتولاسیون در ایران را متزلزل کرد و در کنار آن فروپاشی رژیم تزاری و پیروزی انقلاب شوروی در برچیده شدن رژیم کاپیتولاسیون در ایران سهم به سزایی داشت. دولت سوسیالیستی شوروی در بیانیه سال ۱۲۹۷ به طور یک جانبه کاپیتولاسیون را به عنوان نهاد استعماری لغو و اعلام کرد که سیاست رژیم امپریالیستی روسیه تزاری نسبت به ملت ایران را مردود میشمارد و تمام معاهدات و قراردادهایی که دولت امپراطوری سابق با دولت ایران منعقد کرده و بر پایه آن حقوق ملت ایران را تضییع کرده است را از درجه اعتبار ساقط میداند.
سرانجام در اردیبهشت ۱۳۰۶ وزارتخارجه ایران در اعلامیهای لغو کاپیتولاسیون در ایران را اعلام کرد. این اعلامیه یک سال پس از تاج گذاری رضاشاه انتشار یافت و یک سال پس از انتشار، تمام عهدنامهها و قراردادهایی که در دوران قاجار، امتیازاتی را برای دولتهای خارجی در نظر گرفته بود، باطل اعلام شد.
محمدرضا پس از شهریور ۱۳۲۰ و سقوط رضاشاه با نفوذ و حمایت اشغالگران، قدرت را در دست گرفت. پایان جنگ جهانی دوم و سر برآوردن دو ابرقدرت به نامهای آمریکا و شوروی، حکایت از دو قطبی شدن جهان داشت که موجب حضور نیروهای نظامی و مستشاران ایالات متحده آمریکا در کشورهای وابسته شد. ایالات متحده آمریکا اولین دسته از نیروهای نظامی خود را تحت عنوان میسیون نظامی در آذر ۱۳۲۱ با مصونیتهای قضائی وارد ایران کرد.
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و دخالت مستقیم آمریکا، زمینهساز حضور همه جانبه نیروهای نظامی، مستشاری و سیاسی گسترده این کشور در ایران شد. نقطه اوج امتیازدهیها در راستای وابستهکردن ایران به غرب، به دوران نخستوزیر حسنعلی منصور و امیر اسدالله علم برمی گردد. پس از آنکه علی امینی که خود از سوی آمریکاییها برای اجرای اصلاحات ارضی برگزیده شده بود، از درخواست اعطای مصونیت به مستشاران نظامی آمریکایی سرباز زد، اسدالله علم در سال ۱۳۴۱ جانشین وی شد که البته او نیز به سبب پشت سر گذاشتن واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و برگزاری انتخابات مجلس بیست و یکم، موقعیت طرح و اجرای کاپیتولاسیون را به دست نیاورد.
با این حال در تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۴۲ تصویبنامهای از سوی دولت علم صادر شد که به موجب آن، دولت موظف میگشت که هنگام تقدیم قرارداد بینالمللی «وین» مربوط به مصونیتهای دیپلماتیک به مجلسین، ماده واحدهای مبنی بر برخورداری اعضای هیئتهای مستشاری آمریکا در ایران از امتیازات و مصونیتهای مربوط به کارکنان اداری و فنی را نیز به آن منظم نمایند.
عَلَم با دوراندیشی و به دلیل ترس از عکسالعمل روحانیت و مردم، اعطای این مصونیت را به مجلسین واگذار کرد تا راه راحتی برای خود لحاظ کرده باشد. پس از قتل کندی، لیندون جانسون دویستمیلیوندلار وام برای خرید اسلحه و مهمات به دولت ایران اختصاص داد که با اعطای مصونیت سیاسی به پرسنلهای آمریکا و خانوادههای نظامیان همزمان بود. اسدالله علم پس از تقدیم لایحه مزبور به مجلس سنا (بیستوشش روز بعد) جای خود را در تاریخ هفدهم اسفند ۱۳۴۲ به حسنعلی منصور (دبیرکل حزب ایران نوین) داد. با سفر شاه به آمریکا در تیرماه ۱۳۴۳ و مذاکراتی که صورت گرفت، آمریکا اعطای کمکهای نظامی را به وضع مقرراتی در زمینه مسائل قضائی منوط کرد. شاه برای دریافت دویستمیلیوندلار کمک نظامی، به آمریکا قول مساعد داد. پس از بازگشت شاه از آمریکا، لایحه کاپیتولاسیون در ۳ مردادماه سال ۱۳۴۳ در مجلس سنا و ۲۱ مهر در مجلس شورای ملی به تصویب رسید. در واقع محمدرضا پهلوی در ازای دریافت ۲۰۰ میلیون دلار وام، تن به این اشتباه تاریخی داد. محمدرضا پهلوی که میدانست مردم ایران چنین مصوبهای را تاب نمیآورند و اوضاع خطراک است کار را بی سر و صدا پیشبرد و مطبوعات هم ساکت بودند تا کاپیتولاسیون تصویب شد.
موضوع این بود که مستشاران آمریکایی که در ایران بودند از نظر قضایی در برابر قوانین ایران مصونیت داشته باشند و در صورت ارتکاب جرم، طبق قانون کشور خودشان محاکمه شوند. قانون آمریکا هم که معلوم بود و با قانون ایران و هنجارهای اسلامی حاکم بر مردم ایران جور در نمیآمد. البته در آن دوره هم آمریکا رسوای زمانه بود و در ایران هم کسی از جنایتکاران و آتشافروزان جهان خوشش نمیآمد. این شد که به غیرت ایرانیها برخورد، ولی مگر کسی جرأت اعتراض علنی داشت؟ همه ساکت بودند جز مردی که کلامش را همچون شمشیر حق برکشید و بر تن و جان باطل کشید و آن کسی نبود جز «سید روحالله موسوی خمینی».
البته نکته اساسی در این است که آمریکاییها با اصرار بر تصویب لایحه کاپیتولاسیون ما را صالح برای انجام قضاوت نسبت به اتباع آمریکایی نمیدیدند و معنای دیگر چنین رفتاری، برتر نشان دادن خودشان و وحشی دانستن ما بود که صلاحیت ما را برای این کار زیر سؤال میبرد. چنانکه چنین رفتاری را در تمام جهان به همین دلیل با ملتهای دیگر انجام داده و در هر جایی که سلطه بر آن پیدا میکردند به همین دلیل حق قضاوت کنسولی یا کاپیتولاسیون برای خود قائل میشدند.
تصویب قانون کاپیتولاسیون که تسری قانون مصونیت دیپلماتها به مستشاران، اقدامی واقعاً جنایتکارانه و هتاکانه نسبت به ملت ایران بود که حتی وجود مصونیتهای مشابه موجود در میان دیپلماتها نمیتواند آن را توجیه کند، چرا که مصونیتهای دیپلماتها توجیهات قابل قبولی داشت از جمله اینکه باعث تسهیل روابط دیپلماتیک میان کشورها میشد و در عین حال دو جانبه، متوازن و متعادل بود. یعنی به همان میزان که مثلاً کشور الف برای کشور ب مصونیتهای دیپلماتیک قائل بود، کشور ب نیز برای دیپلماتهای کشور الف مصونیت قائل بود و، چون همواره روابط دیپلماتیک دو طرفه بوده و سطح آن در هر دو کشور یکسان میباشد، لذا اصل توازن در روابط دو کشور ایجاد شده و همین مساله نیز تضمینی برای در امان ماندن از مخاطرات ناشی از مصونیت میباشد. امّا در مصونیتی که هیاتهای مستشاری از ایران دریافت میکردند، تنها طرفی که ذی نفع بود طرف آمریکایی بود، چرا که ایران در آمریکا مستشاری نداشت که مصونیت مشابه برای آن درخواست کند.
از سوی دیگر به گواهی شواهد تاریخی، مستشاران آمریکایی و وابستگان آنها عناصر پرخطر و بی مبالاتی بودند که رفتارهای پرخطری همچون ضرب و جرح، قتل و تجاوز نسبت به شهروندان کشور میزبان مرتکب میشدند و همین مساله نیز باعث میشد تا همه چیز یک طرفه به نفع شهروندان آمریکایی باشد، به خصوص اینکه مجموع نمایندگان سیاسی و دیپلماتهای یک کشور در کشور دیگر بسیار محدود و گاه زیر صد نفر بود که با کل خانواده و خدمه مجموعاً به هزار نفر نیز نمیرسد و حتی اگر خطایی از سوی این هیاتها و یا وابستگان آنها صورت گیرد کمتر در جامعه نمود پیدا میکند. امّا هیات مستشاری آمریکا در ایران، رقم بسیار بالایی را شامل میشد تا جایی که این رقم گاه تا ۶۰ هزار نفر نیز میرسید که با احتساب وابستگان و خدمه آنها بالغ بر چند صد هزار نفر میشدند و همانطور که اشاره شد عمدتاً انسانهای پرخطری محسوب میشدند و اعطای مصونیت به چنین افرادی، به منزله باز گذاشتن دست اراذل و اوباش برای جنایت و غارت گری و مباح کردن جان و مال و آبروی مردم بود که هیچ عقل و منطقی آن را نمیپذیرفت.
امام خمینی (ره) در آبان ماه ۱۳۴۳ طی سخنانی که در جمع هزاران نفر از مردم ایراد کردند به این موضوع اعتراض کردند و با آیه استرجاع (انالله و انا الیه راجعون) سخنرانی خود را آغاز کردند و در آن بیانات اظهار داشتند: «رژیم ایران، استقلال کشور را فروخت و در عمل دست نشاندگی خود را به آمریکا اعلام داشت، چنین روزی عزای ملت ایران است و جا دارد مردم بر سر در منازل و مغازههای خود پرچم سیاه بیاویزند.»