آزاده خزایی
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خطوط، روز دانشجو جزو معدود مناسبتهای انقلاب است که سابقه آن به سالهای پیش از انقلاب میرسد. دانشجویان و دانش آموزان پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در «نهضت مقاومت ملی ایران» شرکت داشتند، اعتراضات آنها در ۱۶ مهر و ۲۱ آبان همان سال با همراهی دانش آموزان و بازار به خارج از دانشگاه کشیده شد. اعتراضات آنها در راستای محاکمه دکتر مصدق و یارانش در دادگاه نظامی بود. دولت کودتا در ۱۴ آذر۱۳۳۲ تجدید روابط رسمی خود را با انگلستان اعلام کرد، در نتیجه روزهای۱۵ و ۱۶ آذر دانشگاه عرصهی تظاهرات پرشوری بود که در آستانهی سفر ریچارد نیکسون (معاون رییس جمهوری امریکا) به ایران و طراحی قرارداد کنسرسیوم بود. دانشجویان معترض در مخالفت با سفر نیکسون و قرارداد نفتی، شعارنفت مال ماست، سر میدادند. به دستور دولت کودتا، گارد نظامی ویژه دانشگاه تهران را از صبح ۱۶ آذر محاصره کرده بود، آنها میخواستند با حضور خود در صحن دانشگاه در بین دانشجویان رعب و وحشت ایجاد کنند و با آمادگی و تدارک قبلی هرگونه حرکت احتمالی دانشجویان را درنطفه خفه کنند. هدف این بود بستر سیاسی جنبش دانشجویی را به کلی از بین برده و پایان بخشند. به همین دلیل، سربازان با این بهانه واهی که دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران آنها را مسخره کرده اند، وارد دانشکده فنی شده و با اسلحه وارد کلاس درس شدند و با این حملهی نظامی، زنگ تعطیل کلاسهای دانشکده زده شد. همه دانشجویان در حمایت از دوستان خود از کلاسها بیرون ریختند وشعار «مرگ بر شاه» سر دادند، سربازان نیز دانشجویان را به گلوله بستند و سه دانشجو به نامهای احمد قندچی، مصطفی بزرگ نیا و مهدی شریعت رضوی را شهید کردند. این روز یکی از مقاطع مهم جنبش دانشجویی در مبارزه با استبداد و استعمار بود و ما هر ساله ۱۶ آذر در ایران اسلامی این روز را به عنوان یک بزرگداشت ملی گرامی میداریم.
طبیعتا بسیاری از مردم کم و بیش با تاریخچه روز دانشجو آشنایی دارند، اما آنچه در این نوشتار میخواهیم به آن بپردازیم، بررسی وضعیت امروز دانشجویان و آسیب شناسی شرایط حاضر است که به مواردی در این خصوص اشاره میکنیم.
دانشگاهها معمولا در همه کشور ها، یکی از مراکز بزرگ تولید علم است، طبیعتا این دانش باید وارد جامعه شده و موجد تحولات در جهت بهبود زندگی مردم گردد، اما به نظر میرسد که بین اقتصاد و دانشگاه هیچگونه رابطه نظامند دیده نمیشود، بطوری که رهبر معظم انقلاب نیز در یکی از بیانات خود این موضوع را مورد توجه و تاکید قرار دادند.
امروزه یکی از مصیبتهای دانشگاه تبدیل آن به کارگاه تولید مقاله کیلویی و مسابقه مقاله نویسی است. خروجی این همه مقاله قطعا آنقدر بزرگ نبوده که موجب ارتقای علمی آنچنانی شده باشد. انبوه مقالات و چاپ آنها در مجلات بین المللی، کدام مشکل جامعه و کشور را حل کرده است؟ این رکوردشکنیها در تعداد مقالات علمی برای مملکت چه نصیبی داشته؟ علمی که همراه عمل و فعلیت نباشد سودی نخواهد داشت. دانشی که در جهت بهبود اوضاع مملکت به کار گرفته میشود ارزشمند است. اگر هدف از دانشگاه را تولید مقاله بدانیم، میتوانیم سری به خیابان انقلاب زده و کلی مقاله و پایان نامه بخریم.
آسیب این است که اغلب دانشجویان ما فقط دنبال گرفتن مدرک هستند که شغلی پیدا کنند، اضافه حقوقی بگیرند یا مهاجرت کنند. در دانشگاهها از درس زندگی و عشق به وطن و میل به ماندن و جنگیدن برای بهبود شرایط خبری نیست و این یکی از دلایل مهاجرت دانشجویان و تحصیلکردگان است.
دانشگاه و دانشجو، در کنار جایگاه علمی، رتبه بسیار مهمی در حفظ و انتقال مفاهیم فرهنگ ملی به نسل جوان دارد. محیط دانشگاه یک فضای فرهنگی با ارزشی در مسیر تعالی بخشی به فرهنگ ملی است و این مساله در ایران ما که در مرحله مهمی از تمدن سازی اسلامی قرار دارد، اهمیت دو چندانی پیدا میکند، چرا که از یک سو مانیفست گام دوم انقلاب بر حوزه تمدنی و فرهنگی تاکید دارد و از طرف دیگر بار اصلی آن در بیانیه رهبر معظم انقلاب بر دوش جوانان فرهیخته و نخبه میباشد. تربیت شدگان دانشگاه باید حفظ فرهنگ، تمدن و منافع ملی را در سرلوحه اهداف خود گذاشته و به پاسداشت فرهنگ ملی تلاش کنند؛ اگر چه همه ایرانیان اعم از دانشجو و غیر دانشجو باید آثار و مأثر نیاکان و پدران و مادران مان را مسؤولانه ارج نهاده و در راه ارتقای آن بکوشند، اما در این مسیر نیز انتظار پیشرو بودن، توقع بجایی از این قشر فرهیخته و نخبه میباشد. ایران امروزه میراث دار گنجینه عظیمی از تمدن، فرهنگ، ادب و هنر است. ایرانیان که ازآغاز تمدن بشری تا اواسط دورهی صفوی در تولید علم، قانون، سیاست، اداره، اقتصاد، صنعت، تجارت، ارتباطات و... درسطح جهانی هم سطح کشورهای رو به توسعهی جهان حرکت میکردند، امروز هم توانایی رقابت با جهانیان را دارند. وقتی ایرانیان مهاجر در کشورهای دیگر، از ملیتهای دیگر عقب نمیمانند، دانشجویی که در ایران پس از فارغ التحصیلی ممکن بود به کار در اسنپ مشغول شود، در بهترین مشاغل گمارده میشود و دختری که ممکن بود در ایران در دادگاههای خانواده از مطالبه حقوق خود مأیوس شود، در جایی دیگر نامزد انتخابات پارلمان میشود. وظیفه جامعه و حکومت این است که از این استعدادها حمایت کرده و با ایجاد انگیزه و پشتیبانی مادی و معنوی از خروج سرمایههای ملی ممانعت به عمل بیاورند.
متاسفانه دانشگاهها تراز اول کشور در سالهای اخیر به سالن انتظار برای پرواز فارغالتحصیلان شده است. این امر خسارت و ظلم به سرمایههای مادی و معنوی کشور است. روز دانشجو، روز استنداپ کمدی و تجمعات اعتراضی به سلف و درگیری احزاب نیست. باید دانشجو تاریخچه نامگذاری این روز را بداند. دانشجویانی که جان بر کف برای حفظ منافع ملی دست به اعتراض و تحصن زدند جانشان را در حالی فدای میهن کردند که میتوانستند بهترین بورسیهها را دریافت کنند و ترک وطن کنند. اما ایران ماندند و برای پیشرفت مملکت جان فدا کردند.
انتقادات زیادی به اوضاع دانشگاه و مدیریتها وارد است، بحث آینده نامعلوم شغلی و اقتصاد بی ثبات و... همه اینها قبول، اما از خود بپرسیم راه حل فقط مهاجرت است؟ تکلیف مملکتی که سرمایه و وقت و انرژی اش صرف تربیت دانشجویی شده که درست وقتی مدرکتحصیلی گرفت، جذب کشورهای بیگانه میشود چه؟ پس حب وطنتان کجا رفته؟ راحتترین راه فرار است، اما من و شما اگر بنشینیم چه کسی برخیزد؟ امیدمان برای ساخت و پیشرفت ایران را به چه بهایی میفروشیم؟ بارها شنیده ایم و خوانده ایم، اما این بار با نگاهی عمیقتر به تاریخچه نامگذاری روز دانشجو توجه کنیم، باشد که از شهدای وطن درس ایستادگی بیاموزیم.
اگر چه از نماندن و تلاش ناکافی دانشجویان برای کمک به سازندگی کشور در این برهه سخت کشور گفتیم، اما باید گفت که دانشجویان نیز با مشکلات عدیدهای روبرو هستند. یکی از بزرگترین مشکلاتی که قشر دانشجو با آن مواجه است مساله معیشت و اقتصاد است، دانشجویی که در دوره تحصیل آرامش خیال ندارد طبعا در امر آموزش، یادگیری و پژوهش دچار مشکلات فراوانی خواهد شد. دانشجوی کم سواد وقتی به عرصه جامعه وارد میشود یا جذب بازار کار نمیشود به علت عدم توانایی و یا در شغل خود ضعیف عمل کرده و خسارتی بر جامعه تحمیل میکند. مشکل بعدی احساس ناامیدی و عدم اطمینان برای آینده شغلی ست. وقتی پای درد دل دانشجویان مینشینیم این نگرانی جزو اولین دغدغههای این قشر است، اینکه امیدوار نیستند که بعد از فارغ التحصیلی بتوانند در رشته خود و با توجه به تخصصشان شغلی داشته باشند. این ضعف جدا از مشکلاتی که در کشور وجود دارد، مربوط به انتخاب رشته و تصمیم گیری بی هدف دانش آموزان و دانشجویان نیز هست. بخش استعداد سنجی و مشاورههای تحصیلی در این زمینه بخش مهمی از این مشکل را کاهش میدهند که باید مورد توجه ویژه قرار گیرد. عدم دسترسی به کتابخانههای غنی و ارتباطات ضعیف با دیگر دانشگاههای جهان هم جزو مشکلات دانشجویان است. سخن در این باب بسیار است و در این مقال نمیگنجد. باز هم تاکید میکنیم فرار راه حل مشکل نیست. باید تلاش کرد و مطالبه گر بود.