پایگاه خبری تحلیلی خطوط: تیم ژاوی در آن لحظه و حتی چند ساعت بعد به این فکر میکرد که چرا و چطور باخت؟ شکست الکلاسیکو برای آنها قابل هضم نبود و نمیشد چیزی از دل این باخت بیرون کشید.حتی آن صحنه مشکوک پنالتی نصف و نیمه شوامنی روی آرائوخو هم نمیتوانست بهانه خوبی برای تمام نکردن کار در زمان برتری باشد. پس این بازی ظاهرا پرفکت چه سوراخی داشت که جود بلینگام دو بار بارسا را گزید و جای این گزش هنوز و شاید تا آخر فصل بلوگرانا را بسوزاند؟
ژاوی و بازیکنانش شوکه از این شکست مدام به نمایش کم نقص خود تا دقیقه 65 اشاره میکردند و البته روی این نکته تاکید داشتند که مقابل رئال مادرید بد بودن و بد ماندن با تنبیه مواجه خواهد شد و هیچ تنبیهی بزرگتر از باختن الکلاسیکو در خانه نیست بهخصوص اینکه اینجا حتی در هفته یازدهم لالیگا شکست در بازی رو در رو قهرمان آخر فصل را تعیین میکند.
ترکیب اولیه ژاوی با در نظر گرفتن اینکه لواندوفسکی، رافینیا و ژول کنده فقط یک روز قبل با تیم تمرین کردند و البته با توجه به غیبت پدری و دی یونگ، ارنج قابل قبولی به نظر میرسید. ژاوی یک سورپرایز بزرگ داشت و حتی رسانههای نزدیک به بارسا نیز حدس نمیزدند ژوائو کانسلو به عنوان گوش راست بازی کند.
ترکیب مرکز زمین ایدهآل بود اما حضور گوندوگان در نقش محور کمی ریسکی به نظر میرسید. با این وجود مرکز زمین تبدیل به نقطه برتری بارسا شد و برعکس جناحین زمین اصلا شبیه بازیهای قبلی نبود. حضور آرائوخو در دفاع راست برای مقابله با ونیسیوس جونیور یک ترفند قدیمی و کنترلی اما راهگشا بود که باز هم موثر افتاد و ستاره برزیلی رئال به بدترین بازیکن تیمش تبدیل شد اما همان قدر کانسلو را از جریان بازی خارج کرد چرا که او در پست جدید حداقل برای یک نیمه احساس غربت میکرد و تازه از شروع نیمه دوم راه افتاد که اندکی بعد کاماوینگا آمد و آن نقطه را پوشش داد.
در طرف مقابل بالده جوان بشدت تحت تاثیر کارواخال بود. بالده هیچ لحظهای از این بازی شبیه آنچه در مسابقات قبلی نشان داده بود، نشد و همین عملکرد ضعیف او، ژوائو فلیکس را هم از آن درخشش هفتههای قبل محروم کرد. آخر کار هم بارسا از همان منطقه آسیب دید. در روزی که تراشتگن را میشد در ثبت گل اول تاحدودی مقصر دانست زوج اینیگو مارتینز و کریستنسن در مرکز دفاع فوقالعاده بودند و حتی با عبور توپ از بین آنها در صحنه گل دوم نمیشود با در نظر گرفتن سختکوشی آنها در دفاع و بازیسازیشان بهخصوص از مارتینزی که اولین الکلاسیکوی خود را تجربه میکرد، ایراد گرفت.
ترکیب میانه زمین بارسا متشکل از گوندوگان ، فرمین لوپز و گاوی در نیمه اول درخشان بود. گاوی در توپگیریها و قطع کردن توپ نفر اول زمین بود و میتوان او را بهترین بازیکن بارسا خطاب کرد. فرمین لوپز و گوندوگان در پیش بردن توپ و شروع کارهای تاکتیکی عالی بودند. یکیشان گل زد و دیگری تا آستانه گلزنی پیش رفت. این برتری از ستارههایی مثل شوامنی، کروس و والورده یک شبح در زمین ساخته بود اما تغییرات آنچلوتی این شرایط را بهم زد.
با حضور مودریچ در مرکز و کاماوینگا در جناح چپ رئال مادرید آن برتری چشمگیر بارسا از دست رفت و تیمی که 65 دقیقه برتر بود کم کم در نقش مدافع در زمین خودی جمع شد و به فکر محافظت از گل زدهاش افتاد که همین تفکر حتی برای چند دقیقه حکم قتل آنها را امضا کرد.
واقعیت اینکه بارسا برای پیروزی در الکلاسیکو در نیمه دوم باید بهموقع یک گام اساسی برمیداشت اما ریاکشن ژاوی در مقابل تغییرات آنچلوتی هوشمندانه و بهموقع نبود. مطمئنا با حضور دی یونگ و پدری میشد از آن برتری یک هیچ به دو هیچ و حتی سه هیچ هم رسید و کار را در همان 65 دقیقه تمام کرد اما بدون آنها تغییرات ژاوی نیز درست و سر وقت رخ نداد.
ژاوی تغییر ابتدایی خود را در نوک حمله تیمش ایجاد کرد و لواندوفسکی را جای فران تورس به زمین فرستاد اما در آن لحظات مرکز زمین از دست رفته بود و شاید بهتر بود ترمیم ابتدایی در آنجا صورت بگیرد. لوا فرم خوبی نداشت و نتوانست دفاع رئال را تحت فشار بگذارد یا عقب نگه دارد ضمن اینکه حالا دیگر برتری از دست رفته و شوت بلینگام همه چیز را 50- 50 کرده بود. تغییر دوم ژاوی در مرکز زمین و در واکنش به برتری میانه میدان حریف و گل خورده رخ داد و اوریل رومئو در نقش محور به زمین رفت اما این تغییر بیشتر از قبل بارسا را موقعیت خطر قرار داد. غیر از یکی دو اشتباه فردی رومئو و از دست دادن توپ در نقش بازیکن مقابل خط دفاع، ارتباط بین هافبکهای میانی قطع و بارسا برای برای پیش بردن توپ و انجام کارهای ترکیبی از مرکز زمین دچار مشکلات اساسی شد.
تغییرات بعدی تازه اولین ریاکشنهای ژاوی برای تبدیل مساوی به برد به نظر میرسید؛ یامال و رافینیا همزمان به زمین رفتند اما پست بازی آنها هم عجیب به نظر میرسید. یامال و رافینیا هر دو گزینههایی برای وینگر راست بودند اما یامال به جناح مخالف رفت و در آن نقطه کاملا گنگ بود و اصلا کارایی نداشت. رافینیا هم که فقط یک روز با تیم تمرین کرده بود مهرهای نبود که بتواند کار بزرگی رقم بزند.
پیدا کردن جوابی مشخص برای این سوال که «چرا بارسا به رئال باخت؟» کار دشواری است اما الکلاسیکو همیشه بازی جزئیات بوده و هست. ژاوی همیشه میگوید این بازی 50 – 50 است. این یعنی که هر دو تیم به اندازه مساوی شانس برد دارند و پا پس نمیکشند. این مسئله به شرایط جدولی دو تیم و البته بازی خانگی هم ارتباط چندانی ندارد. فکر میکنید چرا الکلاسیکوها غالبا مساوی و بدون گل تمام نمیشود؟ چون مربیان بارسا و رئال این مسابقه را شبیه یک فینال میبینند که باید برنده داشته باشد. آنها برای بردن تا دقیقه 90 هر ترفندی دارند رو میکنند و اهل انتظار برای واکنش به تغییرات حریف نیستند و راه خودشان را میروند. در واقع بیشتر از اینکه تغییرات در جهت خنثی کردن برتری حریف باشد برای چیره شدن به تیم مقابل صورت میگیرد.
این شاید نکتهای کلیدی برای شکست بارسا در این مسابقه باشد. بارسا حتی بدون دی یونگ و پدری مجبور بود و باید راه خودش را میرفت اما زمان را از دست داد ضمن اینکه تغییرات بعدی برای تغییر شکل بازی و رسیدن به گل برتری، درست و بهموقع رخ نداد. بارسا در شروع نیمه دوم باید برای رسیدن به گل دوم تلاش میکرد و تغییراتی توامان در جهت رسیدن به این مهم و البته برهم زدن برتری حریف انجام میشد اما میدان دادن به لواندوفسکی خارج از فرم وقتی مرکز زمین را از دست دادهای ، حضور رومئو که شرایط خط میانی را بدتر کرد و البته جای نادرست یامال و رافینیای ناآماده نمیتوانست این تیم را به خواستهاش برساند و باید منتظر تنبیه دقیقه 92 میبودیم.
گل دقیقه 92 جود بلینگام همان هوکی بود که بارسا باید دقایقی قبلتر میزد و حریف را گیج و خسته برای رسیدن به گل مساوی به تکاپو میانداخت اما در مبارزه بزرگترینها اگر بموقع مشت نزدی و حریف هوشیار ماند، باید منتظر دریافت هوک کشنده در لحظات آخر باشی چون در الکلاسیکو هیچکس برای مساوی بازی نمیکند.
ورزش سه / محمد قراگزلو