به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خطوط، ژول ورن که به عنوان پدر داستانهای علمی-تخیلی شناخته میشود، یک قرن پس از مرگش همچنان در میان مردم جهان محبوب است. او پس از آگاتا کریستی، اما قبل از شکسپیر، دومین نویسنده پرترجمه در جهان است. مشهورترین کتابهای او مانند بیست هزار فرسنگ زیر دریا و دور دنیا در هشتاد روز رویاهای بسیاری از نسلها را ساخت و بسیاری از نوجوانان را به سمت حرفه علمی سوق داد. اما مرد پشت این کتابها کمتر معروف است: « ژول ورن در زندگی شخصی خودش مردی با احتیاط بود! »
. برای ارزیابی ماهیت دقیق نبوغ ورن مهم است که نگاه دقیقتری به شخصیت و زندگی واقعی او داشته باشیم.
ژول ورن در سال ۱۸۰۸ در نانت، شهری ثروتمند و بندری در غرب فرانسه به دنیا آمد. او پسر وکیلی بود که انتظار داشت ژول جوان پس از بازنشستگی به وکالت مشغول شود. او تحصیلات حقوق را دنبال کرد و سالها وقت صرف کرد تا خانوادهاش را متقاعد کند که تمایل او برای هنرمند شدن را بپذیرند.
زمانی که بزرگسال بود، اولین نوشتههای او مورد استقبال ناشران قرار نگرفت. او همچنین سعی کرد نمایشنامههایی بنویسد اما موفقیت چندانی نداشت. ژول ورن برای پول درآوردن به عنوان دلال سهام در بازار سهام کار میکرد. او با این وجود فقیر باقی ماند. او که مردی با نظم و اراده قوی بود، همچنان قبل و بعد از کارش به نوشتن ادامه میداد.
هدف ژول ورن صرفاً سرگرم کردن مردم نبود، بلکه میخواست به خاطر استعداد ادبیاش شناخته شود. او و ناشرش زمان زیادی را صرف ویرایش متون و شرح سبک ادبی خود کردند.
سرانجام استعداد او به لطف توانایی شگفت انگیزش در برانگیختن تخیل خوانندهاش شناخته شد. شخصیتها و اختراعاتی که او به تصویر کشیده بود، واقعی و کاملاً باورپذیر به نظر میرسید. با این حال، موضوع کتابهای او در مورد سفرها و ماجراجوییها، او را تنها در زمره نویسندههای جوانان طبقهبندی میکرد.
ژول ورن زندگی آرام و مطالعهای داشت و هرگز به شدت درگیر مباحثات ادبی و سیاسی زمان خود نبود. او نه دشمن داشت و نه مخالفان سرسخت. با وجود این، ژول ورن در سال ۱۸۸۵ تیرباران شد.
مقصر برادرزاده او گاستون ورن بود. یک روز بعد از ظهر، هنگامی که ژول ورن به خانه میآمد، گاستون را در خانهاش دید که در خانهاش منتظر بود و به سمت او تیراندازی کرد. گلوله به پاهایش اصلبت کرد و همین هم شد که او هرگز تا پایان عمر خود نتوانست پاهایش را تکان دهد.
اگرچه ژول ورن میتوانست خود را خوششانس بداند که از مرگ نجات پیدا کرد خلاص شد، اما این رویداد تأثیر زیادی بر سلامت روان او داشت. او مجبور شد قایقرانی را که سرگرمی مورد علاقهاش بود، کنار بگذارد. انگیزه گاستون نیز هرگز روشن نشد. پدر گاستون گفت که او میخواست توجه ژول ورن را جلب کند تا پذیرش او در آکادمی فرانسه را تبلیغ کند. گاستون ورن که دیوانه تلقی میشد، بقیه عمر خود را در یک آسایشگاه گذراند.
ژول ورن به دلیل تواناییاش در پیشبینی آینده علم تحسین شده است. رمانهای او آخرین اختراعات زمان خود را نشان میدهند و برخی از آنها تنها پروژهها یا حتی رویاهایی بودند که در آن زمان درباره آنها نوشت. با این حال، ژول ورن هرگز درحوزه علم تحصیل نکرد.
با ایت حال بسیاری از دانشمندان و کاوشگران از ژول ورن به عنوان نقش مهمی در تصمیم خود برای پذیرش حرفه خود یاد کردند. از جمله آنها میتوان به یوری گاگارین، اولین فضانوردی که در فضای بیرونی سفر کرد، اشاره کرد.
علیرغم اینکه ژول ورن در مورد پیشرفت و امکانات علم بسیار الهام بخش مینوشت، اما چندان به آن خوشبین نبود. او با این عقیده موافق نبود که علم در نهایت همه مشکلات جامعه را حل میکند. موضع او به دلیل تأثیر هتزل(ناشر کتابهایش) بر کارش کاملاً مشخص نیست. ناشر او از او میخواست آنچه را که مردم میخواهند بخوانند بنویسد. ورن تشویق شد تا خوشبینی را نشان دهد..کتاب پاریس در قرن بیستم در سال ۱۸۶۳ درست پس از مرگ هتزل چاپ شد. داستان این کتاب در سال ۱۹۶۰ روایت شده بود اما در آن پاریس آینده از نظر فناوری پیشرفته اما از نظر فرهنگی عقب مانده معرفی میشود. شخصیت اصلی میشل دارای مدرک ادبیات در دنیایی است که فقط فناوری و تجارت اهمیت دارد. او نمیتواند کتابهای نویسندگان بزرگ قرن نوزدهم مانند ویکتور هوگو را در کتابفروشیها بیابد، روزنامهنگاری دیگر وجود ندارد و شعر تحقیر شده است.
نویسنده «کابینهای گاز» را تصور کرد که با موتورهای احتراق داخلی کار میکردند، یک سیستم مترو که به لطف هوای فشرده، برق و آسمانخراشها در همه جا کار میکرد. بسیاری از پیشبینیهای او به واقعیت تبدیل شد، مانند اختراع سلاحهای کشتار جمعی که جنگ مدرن را غیرممکن میکرد.
در سال ۱۸۶۵، ژول ورن کتاب «از زمین تا ماه» را منتشر کرد. داستان تلاش برای فرود بر روی ماه شباهتهای زیادی با آنچه یک قرن بعد اتفاق افتاد داشت.
در رمان ژول ورن، ابتکار عمل از باشگاه تفنگ بالتیمور است. این کهنه سربازان جنگ جدایی آمریکا و توپخانههای بیکار از دانش خود برای آمادهسازی سفر استفاده میکنند.
در واقع، جنگ جهانی دوم نیز در پیشرفت علمی که اجازه سفر را میدهد تعیینکننده بود. توپخانهها همچنین در برنامهریزی لجستیک اصلی در پروژه آپولو مشارکت داشتند.
در بیست هزار فرسنگ زیر دریا، کاپیتان نمو با یک زیردریایی ۷۰ متری حرکت میکند. در حالی که در سال ۱۸۶۹، زمانی که ژول ورن این رمان را نوشت، حتی اگر برخی مخترعان روی آن کار میکردند، این امکان وجود نداشت. در سال ۱۷۹۷ یک مهندس آمریکایی به نام رابرت فولتون اولین زیردریایی با پتانسیل نظامی را اختراع کرد. او قایق خود را ناتیلوس نامید، نامی که ژول ورن برای رمانش انتخاب کرد. اولین زیردریایی هستهای با نام USS Nautilus به این رمان ادای احترام کرد. چه بازی جالبی بین ادبیات و واقعیت!
ژول ورن قایق برقی را تصور کرد، فناوری که در زمان او جدید بود. اختراع توربین به نیروی دریایی اسپانیا اجازه داد تا اولین زیردریایی الکتریکی را در سال ۱۸۸۷ به فضا پرتاب کند.تنها در دهه سی بود که برخی از زیردریاییها به اندازه قایق کاپیتان نمو رسیدند. درنهایت باید گفت که ژول ورن با بسیاری از پیشبینیهای دیگر اعتبار دارد: هلیکوپتر، کنفرانس ویدئویی، هواپیماهای بدون سرنشین، صندلیهای الکتریکی، موشکهای هدایت شونده، بادبانهای خورشیدی و غیره.