پایگاه خبری تحلیلی خطوط: پرونده هستهای ایران به یکی از پروندههای طولانی مدت در تاریخ دیپلماسی در جهان تبدیل شده است. این پرونده با سرنوشت دولتهای مختلفی در ایران گره خورده است. چرخیدن سانتریفیوژها در ایران آن زمان مفید است که چرخ زندگی مردم نیز بچرخد. این پرونده در چند دولت از دولت اصلاحات تا دولت فعلی مطرح بوده است و تمامی دولتها بخشی از زمان خود را صرف این پرونده کردهاند. در این مسیر دولتهای مختلف هم گرفتار شدهاند. زمان آقای احمدینژاد شعارهایش ۶ قطعنامه بینالمللی را برای ایران به ارمغان آورد. پرونده ایران در آن زمان از آژانس انرژی هستهای به شورای امنیت ارسال شد و ایران در شورای امنیت به ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل رفت. فصل هفتم منشور در حقیقت یک دادگاه است. در این شرایط بود که حسن روحانی پرونده هستهای را با ۶ قطعنامه فصل هفتمی تحویل گرفت و ایران را از ذیل آن خارج کرد. هر کدام از این ۶ قطعنامه میتوانست تهران را در تیر رس کشورهای دشمن قرار دهد. در این معنا که هر کشوری ذیل یکی از این ۶ قطعنامه رفته است، توسط کشورهای دیگر و با مجوز شورای امنیت مورد تحریم قرار گرفته تا در مراحل بعدی مورد حمله آنها قرار گیرند. این مساله در زمانی که ایران ذیل فصل هفتم بود آنقدر جدی بود که رئیسجمهور وقت فرانسه یک بار اعلام کرد ما در انتظار هماهنگی برای مقابله با تهران بودیم. حال باید بررسی شود چرا سندی که به اعتقاد غربیها روی میز است و اولیانوف در مورد آن اعلام کرده است از ۵ ثانیه تا ۵ دقیقه به تصویب و اجرای آن باقی مانده است به مرحله اجرا نمیرسد؟ چرا سخنگوی وزارت خارجه ایران با این قدرت در ارتباط با توافق سخن نمیگوید. همه دولتها حتی دولت رئیسی در اندیشه حفظ منافع ملی هستند، اما به نظر میرسد برخی کاسبان تحریم برای حفظ منافع نمیخواهند توافقی صورت گیرد. در حال حاضر بهخاطر قضیه روسیه و اوکراین غربیها بهشدت به منابع نفت و گاز ایران نیاز دارند. چرا نباید ایران به علت باز ماندن پرونده هستهای از موقعیت طلایی که به دست آورده استفاده کند. زمستان در اروپا با تمام جهان متفاوت بوده و در معنای واقعی زمستان اروپا سرد است. چرا نباید از منافع سرشار صادرات گاز به اروپا سود برد؟
نعمت احمدی حقوقدان