به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خطوط ، یک سیستم هرچقدر بتواند خود را از درون اصلاح کند امکان تحول در آن جدیتر میشود، فراهم بودن امکان تحول هم یعنی تضمین بقا.
این اصلاحگری اگر از درون مجموعهای باشد که شأن نظارتی و قضایی دارد مهمتر هم است.
اگر از این زاویه به خبر بازداشت فرزند یکی از مسئولان ارشد قوه قضائیه و رسیدگی به پرونده او که از طرف سخنگوی قوه قضائیه طرح شد نگاه کنیم یک اتفاق مثبت و رو به جلو افتاده است.
چند سال اخیر را که مرور کنیم به اسامی درشتی میرسیم که در چنگ قانون افتادهاند و لباس راهراه به تنشان رفته است، از حسن فریدون و مهدی هاشمی گرفته تا حمید بقایی و اسفندیار رحیممشایی و اکبر طبری و...
این یعنی برخورد با دانهدرشتها که روزگاری به افسانه شبیه بود و با حسرت اخبار نوع کرهای و چینیاش را میشنیدیم حالا عملی شده است.
نکته دیگر برخورد درونقوهای با تخلفات است، دستگیری اخیر که توسط خود قوه انجام شده نشان داد ماجرای برخورد با طبری یک اقدام تصادفی و نمایشی نبوده و ارادهای در درون دستگاه قضا وجود دارد که دستمال آلوده را پاکسازی کند.
دستگاه قضا روایت اول را بسازد
ماجرای اخیر البته ابعاد مهم دیگری هم دارد. بهمحض بروز نخستین نشانهها از وقوع تخلف که به حدود شش ماه قبل بازمیگردد رئیسقوه شخصا دستور میدهد دو نهاد یکی داخل قوه و یکی خارج از آن به موازات و به شکل مستقل موضوع را بدونملاحظه از شأن و نسبت سببی بررسی کنند و نتیجه تحقیقات چندماهه رسیدن به یک تخلف حرفهای و پیچیده بوده که شناسایی آن کار سادهای نبوده است.
اینکه دستگاه قضا فراجناحی و فراقوهای با فساد برخورد کرده سرجای خودش مثبت، اما اینکه از مجرایی و در چه بستری این فسادها شکل گرفته و چرا تابهحال با این فرآیند برخورد نشده، مسالهساز است.
توقع از دستگاه قضا از جایی به بعد این است که باید زیر میز بزند و بستر وقوع فساد را بخشکاند، یعنی بهجای عامل و کارگزار با فرآیند و ساختار فسادزا برخورد کند.
در همین ماجرای برخورد با فرزند مقام ارشد دستگاه قضایی ایکاش مسئولان مربوطه آن محافظهکاری کلاسیک را کنار میگذاشتند و اجازه میدادند رسانهها از جمله رسانه خود دستگاه قضا روایت اول را بسازند تا تمامی مزیتهای خود اصلاحی و برخورد درونی با فساد به حساب دستگاه قضا و نظام برود.
/فرهیختگان.