محمد شریعتپناه؛ اغلب چالشها و بحرانهایی که این روزها در حوزههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شاهد بروز آن هستیم سالها پیش توسط دستاندرکاران سینمای ایران به ویژه مستندسازان مستقل بیان شده بود.
فیلم سازان با مستندهای کوتاه و بلند هشدار دادند، خطاهای راهبردی و نیز عملکردهای غلط تصمیم گیران در قالب ناهنجاریها و آسیبها در بخشهای مختلف زیست مردم هویدا شده و ادامه این روند کشور را با بحرانهای جدی مواجه میسازد.
کارگردانان فیلمهای مستند با تحقیق و پژوهش و براساس آمارهای موثق در آثارشان پیشبینی کردند اگر برای ریشه کنی معضلات حرکت هوشمندانه و عاجلی صورت نگیرد، در آینده نزدیک کشور با تزاید؛ خشکسالی، بیکاری، مهاجرت، فساد، ... دست به گریبان میشود.
در برابر کوشش هنرمندانه و دلسوزانه مستندسازان، رسانههای پرهیاهو، مستندسازان را سیاه نما و جشنواره زده قلمداد کردند و آنان را به نادیده انگاشتن دستاوردها و پیشرفتها متهم ساختند. این برچسب زنیها و انگ چسباندنها باعث شد بسیاری از فیلمهای مستند پرمحتوا که میتوانست منبعی الهام بخش برای تغییر و تحول راهبردها و عملکردهای نادرست دستگاههای کشور باشد، با شگردهای پیچیده متولیان به ظاهر هنری از چرخه اکران خارج شد و آثار و مستندسازان هر دو دچار ناکامی و سرخوردگی مفرط شدند.
پانزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینما حقیقت» به مدت یک هفته در اواخر آذرماه در پردیس سینمایی چارسوی تهران برگزار شد. آثارجشنواره پانزدهم به لحاظ محتوایی و ساختاری با مستندهای کنش گرانه وجریان سازی که در دهه هفتاد و هشتاد به نمایش میگذاشت فاصله داشت. هرچند در آن برهه جشنواره محفلی بود برای رقابت مستند سازان جسور و صاحب سبک با گرایشهای فکری متفاوت، با این حال در خلال آثار راه یافته به این دوره جشنواره مستندهایی یافت میشد که به چالشهای جامعه پرداختند.
مستندهایی که ضرورت دارد حکمرانان و تصمیم گیران کشوری و لشکری به تماشای آن همت گمارند و به پیامها و هشدارهای فیلمها توجه کنند. مستند «از رنج عاشقی» به مشکلات و کمبودهای جانبازان اعصاب وروان میپردازد و جانبازانی را به تصویر میکشد که از سوی خانواده طرد شده اند و روزی چند بارآرزوی مرگ میکنند! در مستند «سرباز صفر» کارگردان از جانبازانی سخن میگوید که سوابق ایثارگری آنان در بمبارانهای دوران جنگ از بین رفته و با گذشت چهار دهه از اتمام جنگ تحمیلی قادر نیستند ثابت کنند در جنگ صدمه دیده اند، این طیف از حداقل امکانات و تسهیلات ایثارگری محرومند و خود و خانوادشان به سختی روزگارمی گذرانند.
مستند «کاریز، قصه آب» به خشک شدن قنات ها، یادگار تمدن ایران باستان و بروز خشکسالی و مشکلات زیست محیطی بر اثر بی تدبیری مدیران اشاره دارد. کارگردان مستند «زندگی در آرشیو» مجروحین شیمیایی ساکن در روستاهای سردشت و بانه را نشان داد که روزهای سختی را سپری میکنند و ارگانها و نهادهای مسئول آنها را فراموش کرده اند. مستند «ناقوس دریا» درباره ملوانان و ماهگیران ایرانی است که توسط دزدان دریایی سومالی به قتل رسیده اند و هیچ نهاد یا ارگانی به خانوادهای این ملوانان کمکی نمیکند و آنها با فقر و تنگدستی مواجهند. مستند «تکیه دولت» از احداث این بنای تاریخی در زمان ناصرالدین شاه و رویدادهای مهمی که در آن رخ داده تا محو آن از روی نقشه تهران را روایت میکند.
کارگردان مستند «ایران سه پاره» از بروز قحطی در ایران در اواخر دوران قاجار به دلیل تصمیم نسنجیده و بدون برنامه تغییرمحصول کشت در آن مقطع و مرگ میلیونها ایرانی سخن میگوید؟! مستند بلند «مشق شب» مشکلات آموزش و پرورش و اختلاف فاحش طبقاتی در تهران را آشکار میسازد. مستند «بی بی جان» از کودک همسری و قتلهای ناموسی، مستند «یاسین» پیرامون نوجوانان بزهکار و ناتوانی سیستم آموزشی کشور در اصلاح آنان، کارگردان مستند «من زنده برگشتم» ازبیکاری جوانان و روی آوردن آنان به قاچاق سوخت در سیستان و بلوچستان، مستند «گیسلو» از سرنوشت بغرنج ازدواج دختران ایرانی با اتباع افغانستانی، مستند «هیچ کس منتظرت نیست» از فروش نوزادان توسط زنان معتاد در جنوب تهران، مستند «ای کاش داد میزدم» از قوانین خشک نهضت سواد آموزی در باسواد کردن روستاییان، ... سخن گفتند.
مستندسازان با وجود انواع محدودیتها و خط قرمزهای درست یا نادرست کوشش کردند به برخی از معضلات که در حال خشکاندن ریشههای جامعه است به سبکها و فرمهای مختلف هنری بپردازند و زنگهای خطر را به صدا درآورند. اکنون وظیفه مقامات و مسئولین در دستگاههای اجرایی، قانون گذاری و نظارتی است که به این هشدارهای دلسوزانه هنرمندان وقعی نهند و برای برطرف کردن چالشها و معضلات، گامهای راهگشا بردارند. فراموش نکنیم پاک کردن صورت مسئله و توپ را به زمین دیگران انداختن و شانه خالی کردن از حجم آسیبها و چالشها نمیکاهد.