۱۹ دی ۱۴۰۲ - ۱۷:۳۴
تعداد بازدید: ۱۴۹۹۹۷
اوج گرایی و صعود به قله های بالاتر در ذات و جوهر و حتی سرشت همه انسان ها وجود دارد اما افرادِ بلندپرواز بیشتر از سایرین به این مهم توجه دارند. هر شاعری به دنبالِ یک شعرِ پُرفراز و با ارتفاعِ معنایی است.
کد خبر: ۸۴۹۵

شاعر اوج‌گرا کیست؟

عابدین پاپی، شاعر و منتقد

پایگاه خبری تحلیلی خطوط؛ 

موج در اینجا هم به معنی فرکانس و سیگنال یا نشانک است و هم به هر چیزی که با خودش پیام یا اطلاعاتی را حمل می کند. موج به انگلیسی billow wave است و مترادفِ آن خیزاب، کوهه آب، سطحِ آب، تلاطم آب و خیزآبه است. اوج به معنی ارتفاع، بلندی، فراز، صعود، باال و نوکِ قله است. شعر تابع موجه ای اجتماعی و فرهنگی و موج سیاسی درجوش و خروش است. همانطوری که عواملِ طبیعی دست به دست هم می دهند و یک کوهه آب و یا خیزابه را دردریا به وجود می آورند، در جامعه نیز موج فکری و اجتماعی براساس کاربست ها و فعل و انفعالات سیاسی درحالِ شکل گیری است. رویدادها اجتماعی و رُخدادهای تاریخی که دستاورد و فکرآورد این رخدادها بشریت به عنوانِ مُ فکر قلمداد می شود در ردهبندی و شکل گیری امواج اجتماعی مؤثر و حائزِ اهمیت است. اعتراض، انتقاد، جنبش و قیام و انقلاتب خود از عواملی اند که موج زا هستند و این عوامل ریشه دریک سری مطالبات و خواسته ها و مناسباتِ اجتماعی دارد که وقتی این مطالبات اجتماعی- فکری برآورده نشوند در واقع موج در مسیرِ جامعه به راه می افتد و ممکن است تبدیل به یک پارادایم علمی - عملی و یا فرهنگی -ادبی شود. برای مثال: جنگِ واقعی و جنگ ذهنی و جنگ سرد و رسانه ای و الکترونیکی و جنگ فکری از مهم ترین امواجی به شمار می رود که در جامعه رُ خ و نُ ضج و بارور می شود. موج به عنوانِ یک منظر ، نظر شاعر را به یک بسترِ اجتماعی جلب می کند و درباره آن رویداد، شعر می گوید. شاعر تابع اتفاق است و باید تلنگری به ذهن و زبان آن در زمان و مکان زده شود تا بتواند دست به سُرایش بزند. شاعر تا درمعرض اتفاق قرار نگیرد قادر به سُرودن نیست. شاعر نوعی همذات پنداری با مفاهیم اجتماعی و فرهنگی دارد و انسانیت مهمترین دغدغه آن است که اگر موردِ هجمه و یا تشویق قرار بگیرد به صورت خود آگاه و ناخودآ گاه برای این انسانیّت آسیب دیده و یا آسایش دیده شعر می سُراید. حالا پرسش اینجاست که شاعرِ موج گرا چه کسی است ؟

شاعر موجگرا که شعرِ موجگرا می سُراید در بسترِ جامعه تحتِ تأثیر دو عامل است: نخست: اپورتونیست(opportunism ) و کانفورمیست conformityاست. یعنی از فرصت ها استفاده می کند و فرصت طلبی را سرمنشأ و سرمشقِ خود قرارمی دهد و یا از پارامترهای کانفورمیست (همنوایی، هم شکلی و هنجارطلبی) بهره می گیرد. یعنی یا براساسِ وزش باد که به هرسمتی که میوزد آن نیز در وزش و حرکت است و از فرصت ها به نفع خود استفاده می کند و یا به دنبالِ همنوا شدن و هم شکل شدنِ با جامعه در وضعیت موجود است. خیلی از شُعرای ما تابع حزب بادند به طوری که هر تفکر و ایدئولوژی که در جامعه حضور پیدا می کند، همکاری می کنند. گروه دوم افرادی اند که فرصت ها را به هدف و هنر تبدیل می کنند و با شناختِ از موج ها سعی دارند تا که هنرآفرینی کنند. گرایش به سوی انقلابی شدن دارند و در واقع شعرِ انقلابی و شعر حرکت و جنبش می سُرایند. یعنی شُعرای موج گرا یا با موج اند و یا علیه موج حرکت می کنند. شاعری که با میل و کیلِ و سلایقِ دریا شنا می کند با شاعری که برخالف دریا شنا می کند، درتفاوت عمده است. موج در هر شرایطی مثبت و مطلوب نیست زیرا که برخی از موج ها آلاینده هستند و هنوز به پالند گی نرسیده اند و برخی دیگر باینده و پاینده اند و با خود گُفتاوردِ گفتوگومند به همراه دارند. بقا و حیات دو عامل مهماند که حتی شاعرِ انقلابی را به سمت اپورتونیست هدایت و سوق می دهد و حزب باد بودن و همنوا شدن درخیلی از مواقع ریشه در معیشت و امرار معاش نیز دارد. تغییر رنگ و لباس دادنِ فکرِ شاعر ریشه دراراده معطوفِ به قدرت و عدم اداره کردن اراده فرد هم می تواند داشته باشد.

دیگر نکته، مبحث اوج گرایی است. اوج گرایی و صعود به قله های بالاتر در ذات و جوهر و حتی سرشت همه انسان ها وجود دارد اما افرادِ بلندپرواز بیشتر از سایرین به این مهم توجه دارند. هر شاعری به دنبالِ یک شعرِ پُرفراز و با ارتفاعِ معنایی است و به دنبالِ تثبیت خود به عنوانِ یک قله است. قله پروری در ادبیات ما به مرسوم و متداول است و اسطوره گرایی نیز ارتباط عمیق و عتیقی با قله پروری دارد. هیچ شاعری به دنبالِ کوهپایه ها نیست بلکه همیشه به قله ها فکر می کند. اوج گرایی در شعر در دو حالت و کاربست توسط شاعر خودش را نشان می دهد.

نخست: شاعر مسیر را گام به گام و به صورتِ الک پُشتی طی می کند و سعی میکند طریقت و حقیقت شعر را به خوبی و با صبر و حوصله درزمان، زبان و مکان با پروازی منطقی و معقول طی نماید که در ختام به قله خواهد رسید و تفکرش نیز قدرتِ : «تعمیم پذیری» هم دارد و دو دیگر، شاعر مسیرِ ادب و شعر را به صورت گانگورویی طی می کند. در حالتِ گانگورو طرف مسیر را زودتر طی میک ند اما فاصله بین پرش ها خالی است و این فاصله ها کامًلا تجربه و لمس نمی شود. دراین حالت فرد به ساختگی، پرداختگی و پُختگی جامع االطرافی دست نیافته است و به همین دلیل است که اوج گرایی آن ماندِ گاری ندارد. به نظرم شاعر اوج گرا به شاعری گفته می شود که شعرش مانند یک عقاب است، چرا که عقاب درهرجایی چه بالا و بلند و چه پست که بنشیند باز عقاب است. بالانشتن به منزله اوج گرفتن نیست بلکه تجربه و لمس کردن هر بالایی با همه مؤلفه های آن بسیار مهم است. بنابراین شعرموج گرا و شعرِ اوج گرا در دو میدان متفاوت میدان داری می کنند و برای نیلِ به هرکدام بایستی سفرِ فکری بسیار کرد تا که از خامِگی فکر و نظر به پُختگی اندیشه و عمل رسید./ آرمان ملی

برچسب ها: شاعر شاعران
ارسال نظر
آخرین اخبار