۱۳ دی ۱۴۰۰ - ۱۳:۵۴
تعداد بازدید: ۴۱۶۳۴۶
به بهانه سالروز انتشار صوراسرافیل؛
صوراسرافیل هفته نامه‌ای بود که اولین نسخه آن در تاریخ ۱۴ دی ۱۲۸۶ منتشر شد و عوامل راه اندازی آن از این قرار بود: جهانگیرخان شیرازی  به عنوان سردبیر و میرزا قاسم‌خان تبریزی که سرمایه مورد نیاز را تامین می‌کرد و نویسندگی میرزا علی اکبر خان قزوینی (دهخدا) که ستون فکاهی را با عنوان «چرند و پرند» می‌نگاشت.
کد خبر: ۶۰۵۹
نویسنده : نغمه علی بیک زاده

به بهانه سالروز انتشار صوراسرافیل / نیاز امروز کشور استقلال است

مظفر الدین شاه قاجار در ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ خورشیدی فرمان تشکیل مجلس شورای ملی را امضاء کرده بود و صوراسرافیل در زمانی آغاز به کار کرد که حدود یک سال از تشکیل مجلس شورای ملی گذشته بود.

در میزان ضرورت انتشار این هفته نامه همین بس که عبدالله مستوفی در کتاب شرح زندگانی اش به ازدحام مردم برای خرید صوراسرافیل اشاره کرده است.

گفته می‌شود که صوراسرافیل با تیراژ ۲۴ هزار شماره در هفته و گاهی حتی به چاپ دوم هم می‌رسید که با توجه به جمعیت باسوادان کشور آمار قابل توجهی است، اما فقط همین نیست.

توزیع صوراسرافیل ثواب داشت

مردم معتقد بودند که توزیع روزنامه ثواب دارد:

دهخدا تعریف می کند پیرمرد پارچه‌فروشی نشریهٔ صوراسرافیل را می‌فروخت یک روز به سختی از پله‌های دفتر صوراسرافیل بالا می‌آمد تا روزنامه را بخرد. 

دهخدا به پیرمرد می گوید لازم نیست از این پله‌ها بالا بیایید، من خود روزنامه را برای شما پایین می‌آورم می‌گوید: پس ثوابش چه می‌شود؟»

اگر چه ادعا می شود که مسئولین هفته نامه به دلیل ارتباط با دربار توانسته اند مطالبی را انتشار دهند، اما شواهد گویای جان برکفی نویسندگان این جریده است:

میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، در آخرین مقاله خود در نشریه صور اسرافیل، خطاب به قزاق‌های محمد علی شاه، می‌نویسد:

«.. ما هم از این جانبازی و فداکاری عاری نداریم و هیچوقت نمی‌گوییم که چرا ما مغلوب مستبدین و بی‌دین‌ها شدیم، زیرا که برادران آذربایجانی و گیلانی و فارسی و اصفهانی ما در راهند و عن‌قریب خواهند رسید.

ما می‌خواهیم با بدن‌های خود، زیر سم اسب‌های آن‌ها را نرم و مفروش کرده و زمین طهران را برای تشریفات مقدم این مهمان‌های تازه رسیده، از خون گلوی خود زینت دهیم و به آن برادر‌های مهربان بگوییم و افتخار کنیم که ماییم پیش صف‌های شهدای راه آزادی ...»

این نوشته خود به وضوح گویای آن است که صوراسرافیل می دانسته است در چه شرایطی قلم می زند و هزینه این حق خواهی چیست و به همین دلیل است که در طول عمر یک سال و یک ماهه هفته نامه صوراسرافیل بیش از ده بار توقیف و تعطیل شده است و در طی این مدت زمان فقط ۳۲ بار انتشار یافته است.

به بهانه سالروز انتشار صوراسرافیل / نیاز امروز کشور استقلال است

قتل سردبیر در زمان چاپ آخرین شماره!/چاپ در سوئیس

آخرین شماره این نشریه را دهخدا در سوئیس منتشر کرد و میرزا جهانگیرخان شیرازی که به دلیل سردبیری صوراسرافیل به صوراسرافیل  مشهور بود در زمان چاپ آخرین شماره این نشریه به قتل رسیده بود.

قصه قتل اولین شهدای مشروطیت از این قرار است که نام میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل به همراه سید جمال الدین واعظ،  ملک‌المتکلمین و سید محمدرضا مساوات در فهرست هشت نفری بود که محمدعلی شاه پیش از به توپ بستن مجلس ملی، درخواست تبعید آن‌ها را از ایران کرده بود، که با ایستادگی مجلس روبرو شد.

اما پس از به توپ بستن مجلس ملی میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل به همراه گروهی دیگر از مشروطه‌خواهان دستگیر شد و به دستور محمدعلی‌شاه در روز چهارشنبه ۲ تیر/۲۴ جمادی‌الاولی ۱۳۲۶ به همراه ملک‌المتکلمین و قاضی ارداقی در باغ‌شاه پس از شکنجه در برابر محمدعلی شاه کشته شد.

عمه زاده وی، اسدالله خان جهانگیر نیز در روز به توپ بستن مجلس پس از دلاوری‌های بسیار کشته شد.

«مامونتوف» خبرنگار روس که در زمان اعدام جهانگیر خان در ایران بود، می‌نویسد:

سر گذشت این دو تن (میرزا جهانگیر خان و ملک المتکلمین) بسیار ساده بود. امروز ایشان را به باغ بردند و پهلوی فواره نگاه داشتند. دو دژخیم طناب به گردن ایشان انداختند. از دو سو کشیدند. خون از دهان ایشان آمد و این زمان، دژخیم سومی خنجر در دل‌های ایشان فروکرد…

یاد آر ز شمع مُرده یاد آر

دهخدا دلیل چاپ آخرین شماره را اینطور توضیح می‌دهد:

شبی مرحوم جهانگیرخان را به خواب دیدم در جامهٔ سپید و به من گفت «چرا نگفتی او جوان افتاده.» من از این عبارت چنان فهمیدم که می‌گوید چرا مرگ مرا در جایی نگفته یا ننوشته‌ای و بلافاصله در خواب این جمله به خاطر من آمد: «یاد آر ز شمعِ مُرده یاد آر»

دهخدا در مورد چگونگی سرودن این شعر نوشته‌است:

در این حال بیدار شدم و چراغ را روشن کردم و تا نزدیک صبح سه قطعه از مسمّط را ساختم و فردا گفته‌های شب را تصحیح کرده و دو قطعهٔ دیگر بر آن افزودم و در شمارهٔ اوّل صوراسرافیل منطبعهٔ سوئیس چاپ شد.

ای مرغ سحر ! چو این شب تار / بگذاشت ز سر سیاهکاری

وز نفحه ی روح بخش اسحار / رفت از سر خفتگان خماری

بگشود گره ز زلف زرتار / محبوبه ی نیلگون عماری

یزدان به کمال شد پدیدار / و اهریمن زشتخو حصاری

یاد آر ز شمع مرده یاد آر

ای مونس یوسف اندرین بند / تعبیر عیان چو شد ترا خواب

دل پر ز شعف، لب از شکرخند / محسود عدو، به کام اصحاب

رفتی برِ یار و خویش و پیوند / آزادتر از نسیم و مهتاب

زان کو همه شام با تو یک چند / در آرزوی وصال احباب

اختر به سحر شمرده یاد آر

چون باغ شود دوباره خرّم / ای بلبل مستمند مسکین

وز سنبل و سوری و سپرغم / آفاق، نگار خانه ی چین

گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم / تو داده ز کف زمام تمکین

ز آن نوگل پیشرس که در غم / ناداده به نار شوق تسکین

از سردی دی فسرده، یاد آر

ای همره تیهِ پور عمران / بگذشت چو این سنین معدود

و آن شاهد نغز بزم عرفان / بنمود چو وعدِ خویش مشهود

وز مذبح زر چو شد به کیوان / هر صبح شمیم عنبر و عود

زان کو به گناهِ قوم نادان / در حسرت روی ارض موعود

بر بادیه جان سپرده، یاد آر

چون گشت ز نو زمانه آباد / ای کودک دوره ی طلائی

وز طاعت بندگان خود شاد / بگرفت ز سر خدا، خدائی

نه رسم ارم، نه اسم شدّاد، / گِل بست زبان ژاژخائی

زان کس که ز نوک تیغ جلاد / مأخوذ به جرم حق ستائی

پیمانه وصل خورده یاد آر.

برچسب ها: صوراسرافیل دهخدا مشروطه
ارسال نظر
آخرین اخبار