به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خطوط حقایق شگفتانگیزی در مورد هنرمند عصر رنسانس «میکل آنژ» وجود دارد. سایت HISTORY درباره او نوشته است که میکل آنژ شهرت خود را مدیون یک کلاهبرداری بزرگ است! در ادامه نیز داستان را اینگونه روایت میکند: « میکل آنژ در اوایل کار خود، مجسمه کوپید گمشده را به سبک یونانیان باستان تراشید. با دیدن این اثر، حامی او « فرانچسکو مدیچی» پیشنهاد عجبیبی به او داد. مدیچی گفت: «اگر بخواهی آن را طوری آماده کنی که گویا دفن شده است، من آن را به روم میفرستم و به عنوان یک مجسمه زیرخاکی و عتیقه میفروشم و سود زیادی میکنیم». میکل آنژ موافقت کرد و کوپید ساختگی به عنوان یک عجایب باستانشناسی به تازگی بازیابی شده به کاردینال رافائل ریاریو فروخته شد. هرچند که ریاریو بعداً شایعات کلاهبرداری را شنید و پول خود را پس گرفت؛ اما آنقدر تحت تأثیر مهارت میکل آنژ قرار گرفت که او را برای ملاقاتی به رم دعوت کرد. این مجسمهساز جوان در این شهر ماندگار شد و در نهایت برنده سفارش حکاکی «پیتا» شد، اثری که برای اولین بار نام او را به عنوان یک هنرمند بر سر زبانها انداخت. »
این روایت به ما نشان میدهد که در مسیر درست قرار گرفتن میتواند زندگی یک انسان عادی و حتی خلافکار را زیر و رو کند. او بعد از این اتفاق کوشید و حالا در تاریخ جهان از میکل آنژ به عنوان یکی از ستونهای مهم هنر یاد میشود. اما بعد از او هم افراد زیادی برای هنر پیکر تراشی و مجسمهسازی کوشیدهاند تا به امروز که دیگر بسیاری از خیابانها و میادین و معابر شهر با انواع و اقسام تندیسهای هنری دکور میشوند. هنری که حالا در کشور ما به یک چالش تبدیل شده است.
روایت تندیسهای دفرمه و بد ظاهر در ایران، چالش امروز و دیروز نیست. در حالی که هنر مجسمهسازی با سابقه ۵ هزار ساله یکی از جذابیتهای بصری در فضای شهری به شمار میرود اما حالا در کشور ما این هنر گاهاً تبدیل به معضلی بزرگ شده است. نمونهاش هم ساخت مجسمههای پرتعداد با طراحیهای نامطلوب از «سردارسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی» که بعد از رونمایی افکار عمومی را جریحهدار کرد. با رسانهای شدن این موضوع هنرمندان نیز واکنش نشان دادند تا جایی که آن موقع سید مجتبی حسینی معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز واکنش نشان داد و با انتقاد از تندیسهایی که به یاد سردار شهید قاسم سلیمانی ساخته شدهاند، در یادداشتی نوشت: «در شهرهای مختلف یکی پس از دیگری از تندیسهایی رونمایی میشود که بیش از احساس قدردانی، حس شرمساری را در مخاطب برمیانگیزد. تندیسهایی که گاه بهانه تاختن دشمن و عیب جویی منکران میشود. تندیسهایی که مشابهت، سهل است، حداقل تناسبهای لازم انسانی را ندارد، تصویرش در شبکههای مجازی به طرفه العینی منتشر میشود و تماشائیان محب و مغرض از هر گروه که باشند از زبان خود به عرض اسف میپردازند. »
یکی از اصلی ترین راه حلها این است که به جامعه تخصصیاش توجه شود. یعنی برای اجرای این کار باید به سراغ متخصصین برویم
از این دست اتفاقات بسیار است. ساخت مجسمهها و تندیسهای مشاهیر در چند سال اخیر حاشیههای بسیاری داشته است. از بحث بر سر تندیس مرحومان جمشید مشایخی و داوود رشیدی گرفته تا انتقاد علی نصیریان به ساخت مجسمهاش در باغ هنر خانه هنرمندان. با این حال این معضل ظاهراً به ایران ختم نمیشود و در بسیاری از کشورهای جهان هم این چالش وجود دارد. مثلا برای مصریان، «نفرتیتی» نمادی از تاریخ و زیبایی چشمگیر کشورشان است. اما، هنگامی که در سال ۲۰۱۵ مجسمهای از او در ورودی شهر سمالوت نصب شد آنقدر شباهت کمی به نفرتیتی داشت که مردم از وضعیت هنر مصر ناامید شدند. همین هم شد که پس از اعتراض عمومی در رسانههای اجتماعی، نیم تنه زشت ملکه نفرتیتی برداشته شد و مجسمه کبوتر صلح جایگزین آن شد.
در همه این سالها راه حلهای بسیاری برای حل این معضل پیشنهاد شده است. مجیدی رئیس هیئت مدیره انجمن مجسمه سازان دراین باره به «خطوط» میگوید: « یکی از اصلی ترین راه حلها این است که به جامعه تخصصیاش توجه شود. یعنی برای اجرای این کار باید به سراغ متخصصین برویم به عنوان کسانی که در این حرفه با تکنیکها و متریال آشنایی دارند و استخوان خرد کردهاند. » مجیدی با انتقاد به ملاک قرار گرفتن زمان و دستمزدها میگوید که متأسفانه بسیاری از سازمانها و نهادها و شهرداریها، کار را به دست افراد غیرمتخصص میسپارند: « نیاز به زمان و مطالعه و توجه به هنرمند داریم. هنرمندی که بتواند روی شخصیت مورد نظر مطالعه کند. حتی باید درباره فضایی که قرار است این اثر در آنجا نصب شود مطالعه داشته باشد. اینها نیازهای است که یک اثر شهری ماندگار نیاز دارد. »